اگر…
28 اسفند 1401 1402-08-10 15:06اگر…
- متادخت
- 28 اسفند 1401
- 2:50 ب.ظ
- No Comments
به گزاش متادخت، احمد کنار سفره مینشیند. تکهای نان داخل ماست میزند و در دهانش میچپاند و میگوید: ببین! پدر و مادرمن. نمیتونم که بیخیالشون بشم، یه بار از من یه درخواستی داشتن.
اکرم که عصبانی به نظر میرسد، لیوانی آب برای خودش میریزد و میگوید: احمد من تا به حال گفتم به پدر و مادرت خدمت نکن! یا گفتم بهشون پول نده؟ من میگم الان که کار درست و حسابی نداری، الان که چند ماهه ما خودمون داریم با بدبختی زندگی میکنیم لازم نیست برای مادرت ماشین لباسشویی بخری، بذار اوضاع که بهتر شد بعد براشون بخر. اگرم من حرفی زدم بزن تو دهنم.اصلا چرا بهشون نمیگی بیکاری؟
احمد که انگار حرفهای اکرم را نشنیده بود گفت: حالا فکر کن دارم کار میکنم، مادرم پیره، گناه داره تو هم یه کم صبوری کن دیگه گشنه که نموندی!
اکرم سری به تأسف تکان میدهد: گشنه نموندم؟ یه هزار تومنی تو کیف پولم ندارم. میخوام تا خونه مامانم برم از درد این که پول تاکسی ندارم این دوتا بچه رو پیاده میبرم. بعد تو میگی گرسنه نموندی! کل پسانداز ما همون پوله که تو میخوای بدی برای مامانت ماشین لباسشویی بخری، خدا رو خوش میاد از گلوی ما بزنی؟ اصلا من خودم میرم لباسهای مامانتو میشورم، هر موقع کار پیدا کردی اون موقع یه فکری میکنیم.
احمد که انگار از بحث کردن با همسرش خسته شده بود گفت: ببین تو میدونی اولویت من پدر و مادرم هستن حتی اگر گرسنه هم مونده باشی باید خواسته اونا انجام بشه دیگه هم این بحث مسخره رو ادامه نده بذار غذامونو کوفت کنیم.
اکرم دیگر حرفی نمیزند دلش شور میافتد اگر پس اندازشان را از دست بدهند و بچهها مریض شوند چه؟ از کجا پول بیاورند؟ اگرها همینطور به مغزش هجوم میآورند انگار میخواهند مغرش را بخورند.
پیوست:
ماده 1203: در صورت بودن زوجه و یک نفر یا چند نفر واجب النفقه دیگر، زوجه مقدم بر سایرین خواهد بود.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
اگر…
28 اسفند 1401 1402-08-10 15:06آخرین مطالب
بیمه زنان خانهدار در ایران؛ مشکلات و راهحلها
13 آذر 1403طاهره سجادی
12 آذر 140390 درصد از جمعیت غزه اینک در چادر زندگی میکنند
12 آذر 1403مطالب پربازدید