بیبی نرگس
30 تیر 1403 1403-04-30 13:47بیبی نرگس
- متادخت
- 30 تیر 1403
- 9:59 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، سرم را روی زانوی بیبی میگذارم تا برایم حرف بزند.
انگشتانش را لای موهایم فرو میکند و بعد میگوید:
- امروز چی برات تعریف کنم؟ به کجا رسیده بودیم؟
چند هفتهای بود که عصر جمعه برایم خاطره میگفت. چشمانش برق میزد، انگار داشت دوباره زندگی میکرد.
- رسیدیم به اونجا که آقاجون اومد خواستگاریتون.
بیبی لبخندی میزند و برمیگردد به گذشتهها.
- ننه اون موقع که از دخترها نمیپرسیدن میخوای شوهر کنی یا نه؟ خودشون میبریدن و میدوختن. آقاجونت 12 سال از من بزرگتر بود. منم تازه 13 سالم شده بود، سنی نداشتم، انقدر گریه کردم که نمیخوام شوهر کنم سوی چشمام داشت کم میشد، ولی کسی گوشش بدهکار نبود. برای اولین بار سر سفره عقد دیدمش. دلم هوری ریخت پایین. شاید باورت نشه ولی وحشت کرد بودم، کم مونده بود از ترس قالب تهی کنم. وقتی خطبه رو خوندن اگر خالهام بازومو چنگ ننداخته بود اصلا بله رو نمیگفتم.
سرم را از روی زانوی بیبی بلند میکنم و به صورت مهربانش خیره میشوم، آرام به نظر میرسد.
- بیبی یعنی هیچ وقت آقاجونو دوست نداشتی؟
بیبی خنده ریزی میکند و میگوید:
- راستشو بخوای تا چند ماه اول فقط ازش میترسیدم ولی آقاجونت مرد خوبی بود، اونقدر بهم محبت کرد که مهرش به دلم نشست. بهم سواد خوندن و نوشتن یاد داد، خودش هر شب خسته که میومد خونه مینشست برام سرمشق مینوشت. نور به قبرش بباره مرد نازنینی بود.
چشمان بیبی به نم مینشیند معلوم است که حسابی دلش برای آقاجان تنگ شده.
- دلت براش تنگ شده بیبی؟
- خیلی مادر، همه کسم بود، خدا هیچ زنی رو بیسایه سر نکنه.
سرم را دوباره رو زانوی بیبی میگذارم و موهایم را به دستانش میسپارم تا همانطور که نوازششان میکند خاطراتش را زندگی کند.
پیوست:
ماده 1070 قانون مدنی: رضایت زوجین شرط نفوذ عقد است و هرگاه مکره¹ بعد از زوال کُره² عقد را اجازه کند نافذ است مگر این که اکراه به درجهای بوده که عاقد فاقد قصد باشد.
1- زوجه ناراضی
2- اکراه
مطالب مرتبط
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
خداحافظ برای همیشه
هومن از زندگی با حنانه خسته شده و میخواهد او را ترک کند، او دیگر تحمل وسواسهای فکری و بهداشتی حنانه را ندارد. حنانه معتقد است او چون مهریه ندارد هومن به خودش اجازه میهد با او این طور برخود کند.
مرد مثل مرتضی
عاطفه به اجبار پدرش با مرتضی پسر عمویش نامزد میشود. اما مرتضی که میداند عاطفه به او علاقه ندارد تصمیمی بزرگ میگیرد…
تاوان اشتباه
پیرزن دلش نمیآید پسرش را در این وضعیت ببیند، همه چیزش را به خاطر یک اشتباه از داست داده و آن اشتباه چیزی نبوده است جز عشق..!
بیبی نرگس
30 تیر 1403 1403-04-30 13:47آخرین مطالب
عدالت جنسیتی در ورزش
26 مهر 1403زنان الهامبخش ورزش ایران
25 مهر 1403پرداخت حق بیمه بیش از چهار هزار زن مددجوی سرپرست
25 مهر 1403مطالب پربازدید