زینب پاشا

زینب پاشا که شخصیت کاریزماتیکی داشت، تا ابد در فرهنگ و تاریخ آذربایجان و ایران به عنوان اسطوره مقاومت زن ایرانی ماندگار شد.

به گزارش متادخت، سلطان بیگم خودش را به زینب پاشا رساند. نفس‌اش به شماره افتاده بود. زینب پاشا نگاهی به چهره برافروخته سلطان بیگم کرد و قبل از این که حرفی بزند گفت:

  • نفسی چاق کن و بعد حرفت را بزن..

سلطان بیگم چند بار نفس عمیق کشید احساس کرد مغزش بهتر کار می‌کند. آرام که شد گفت:

  • نایب کلثوم پیغام دادند که تعداد نگهبانان انبار قائم مقام کم شده، درگیری چند روز پیش که خانم‌ها برای سنگباران خانه قائم مقام رفتند ترسشان را زیاد کرده بخاطر همین بیشتر نگهبان‌ها رفته‌اند تا از عمارت والی تبریز محافظت کنند. یکی از کنیزها عمارت پیغام داده که قائم مقام از ترسش شبانه به عمارت ولیعهد فرار کرده.

لبخندی روی لبان زینب پاشا نشست. کاری که زنان شیردل سپاهش انجام داده بودند از دست مردان شهر هم بر نمی‌آمد. حالا اگر نقشه‌اش را عملی کند و انبار احتکار شده غله قائم‌ مقام را فتح می‌کرد؛ می‌توانست گندم و آرد و هر چه که این مردک وطن فروش احتکار کرده بود را بین فقرای تبریز تقسیم کند. زینب پاشا ناگهان به یاد تیراندازی آن روز افتاد و از سلطان بیگم پرسید:

  • راستی سلطان بیگم از زخمی‌های حمله به عمارت قائم مقام چه خبر؟

سلطان بیگم که انگار یاد آن روز افتاده باشد غم در صورتش نشست. سی نفر در درگیری‌ها جانشان را از دست داده بودند و تعدادی هم به شدت جراحت برداشته بودند. اگر زینب پاشا دست به کار نشده بود و برای دفاع از مردم قیام نکرده بود معلوم نبود در آن روز چند نفر دیگه شهید و مجروح می‌شدند.

  • سلطان بیگم با توام؟

سلطان بیگم به صورت مصمم زینب پاشا نگاه کرد و گفت:

  • با آن پسر 14 ساله‌ای که دیروز به رحمت خدا رفت سرجمع سی نفر کشته داشتیم حال مجروحین هم خیلی بد نیست.

زینب پاشا آه سردی کشید و بعد گفت:

تا یک ساعت دیگر به انبار حمله می‌کنیم به تمام خانم‌ها بگو که آماده باشند. یکی را هم بفرست تا مردم را خبر کند که بعد از سقوط انبار مردم گرسنه بیایند و هر چقدر می‌توانند از انبار برای خودشان غله و آذوقه ببرند.

سلطان بیگم به سرعت راهی را که آمده بود بازگشت. زینب پاشا همانطور که به انبار قائم مقام خیره شده بود با خودش فکر می‌کرد آیا روزی می‌تواند با کمک همین زنان بساط ظلم پادشاهان قاجار را جمع کند..!

 

پیوست: زینب پاشا یکی از زنان مبارز تبریزی بود که در مبارزات نهضت توتون و تنباکو و گشودن انبار محتکران که در زمان قحطی در سال‌های انقلاب مشروطه  گریبان‌گیر مردم شد بود نقش بزرگی را ایفاء نمود. او شخصیتی کاریزماتیک داشت و در فرهنگ و تاریخ آذربایجان و ایران به عنوان اسطوره مقاومت زن ایرانی ماندگار شد.

Leave your thought here

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط