معصومه طوسی نژاد
1 مهر 1403 1403-07-01 14:05معصومه طوسی نژاد
- متادخت
- 1 مهر 1403
- 1:06 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، پایش که به خرمشهر میرسید همه میگفتند فرمانده بیبی معصومه آمد. خودش اما دوست داشت او را مامانِ سعید صدا کنند؛ همانطور که رزمندههای 13، 14 ساله به یاد اولین پسر شهیدش به این نام صدایش میکردند. تازه رسیده بودند گلزار شهدا. یکی دوتا از مسئولین بنیاد شهید هم آمده بودند. چشمانش که به قبر حمید و سعید افتاد بغض گلویش را گرفت، اما هر چه بود را باید قورت میداد. او نباید جلوی بقیه اشک میریخت. مسئولین بنیاد که متوجه حضورش شده بودند خودشان را به قبر سعید و حمید رساندند. تازه صحبتهایشان گل انداخته بود که بیبی معصومه گفت:
- این وسط بین قبر حمید و سعید جای من است.
یکی از مسئولین با خجالت جواب داد:
- خب مادر اینجا که نمیشود، اینجا گلزار شهداست. اما نگران نباشید قرار است قطعهای به نام صالحین برای مادران و پدران شهدا احداث شود.
بیبی معصومه لبخندی زد و گفت:
- اشتباه شما همین جاست من شهید میشوم. باید من را میان فرزندانم دفن کنید.
از جایش بلند شد، مطمئن بود خانم زینب حاجتش را میدهد. هر جایی که شده، شاید در هنگام غذا پختن برای رزمندهها، شاید هم جای دیگر، نمیدانست ولی مطمئن بود که شهید خواهد شد.
***
خانه ساکت بود، همه تقریبا خواب بودند. خودش بیدار بود و حلیمه. حلیمه خودش را به مادر نزدیکتر کرد و گفت:
- مادر آخرش برایم نگفتید وقتی توپ را شکلیک کردید به سمت عراق چه حسی داشتید؟
بیبی معصومه در جایش نشست، نگاهی به دختر جوانش کرد و گفت:
- حس خاصی نداشتم. صدام و پادشاه اردن قصد تحقیر ایران داشتن ما هم مثل خودشون تحقیرشون کردیم. من اون طناب رو نمیکشیدم کس دیگهای میکشید؛ فرقی نمیکرد، مهم ایران بود مادر…
هنوز صحبتهایشان تمام نشده بود که صدای آژیر قرمز بلند شد. لحظاتی بعد بیبی معصومه و دخترش در آغوش یکدیگر جام شهادت را نوشیدند.
پیوست:
شهیده معصومه طوسینژاد مادر سه شهید دفاع مقدس و یکی از زنان فعال خرمشهری در پشت جبههها بود که در بمباران هوایی به فرزندان شهیدش پیوست.
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
معصومه طوسی نژاد
1 مهر 1403 1403-07-01 14:05آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید