به گزارش متادخت، ازدواج یک امر طبیعی و بنیادین در زندگی بشر است. همه انسانها بهطور فطری تمایل به تشکیل زندگی مشترک دارند چرا که پیوند زناشویی نه تنها بر پایه نیازهای عاطفی و زیستی شکل میگیرد بلکه در طول تاریخ «خانواده» به عنوان نهادی فرهنگی و اجتماعی، کارکردهای متعددی داشته است. هیچ دختر و پسری ذاتا تمایل به تجرد قطعی ندارد اما شرایط زیست بشر و دگرگونیهای اجتماعی سبب بالا رفتن سن ازدواج شده است. با گذشت زمان و با تحولات شتابزده اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در جوامع معاصر، سبک زندگی انسانها نیز دستخوش تغییرات عمیقی شده است. مسیر ازدواج و سبک همسرگزینی نیز از این تحولات بینصیب نمانده و دگرگون شده است.
در این میان، رسانهها، بهویژه رسانههای تصویری و پلتفرمهای آنلاین، نقش مهمی در بازنمایی این تغییرات دارند. یکی از جلوههای افراطی این تغییرات در برنامهای با عنوان «عشق ابدی» به چشم میخورد. این برنامه که با الگوبرداری سطحی از برخی برنامههای غربی ساخته شده، درصدد نمایش فرآیند همسریابی به سبک جدیدی است اما آنچه در نهایت به مخاطب ارائه میدهد، تصویری سخیف، سطحی و تحریف شده از یک رابطه انسانی و امر مقدسی به نام ازدواج است.
عشق ابدی؛ از کجا آمد و به کجا میبرد؟
برنامه «عشق ابدی» یک شو عاشقانه و سرگرم کننده ایرانی است که از اردیبهشت ۱۴۰۴ با اجرای پرستو صالحی، بازیگر ایرانی که چندی پیش با حاشیههای فراوان از ایران رفته است، در یوتیوب پخش خود را آغاز کرد. این برنامه با الهام از فرمتهای بینالمللی و سبکی جوان پسند، تلاشی است برای بازتعریف سرگرمی و شناخت عشق در قالب رقابتی پرحاشیه. برنامه «عشق ابدی» با هدف جذب مخاطب و افزایش بازدید، در قالب یک رئالیتیشو (Reality Show) طراحی شده است. سازندگان این برنامه ادعا میکنند که با نمایش واقعیات روابط انسانی، تلاش دارند تا شیوههای نوین همسریابی را به مخاطب معرفی کنند. شرکت کنندگان برنامه شامل دختران و پسرانی از طیفهای مختلف اجتماعی هستند که در یک فضای رقابتی و نمایشی، باید با یکدیگر تعامل برقرار کرده، یکدیگر را بشناسند و نهایتاً در قالب یک انتخاب نهایی، «عشق ابدی» خود را بیابند.

با وجود این ادعاهای سطحی، نگاهی دقیقتر به محتوا و ساختار این برنامه، نشان میدهد که با یک محصول رسانهای سطح پایین و مبتذل مواجهیم؛ برنامهای که نه تنها شناخت درستی از مفهوم ازدواج ارائه نمیدهد بلکه با اغراق در جنبههای ظاهری و جسمی روابط انسانی، مفاهیمی چون عشق، تعهد، درک متقابل و مسئولیت را به حاشیه رانده و به یک شوی سرگرمکننده و شرمآور تقلیل یافته است.
افول معیارهای ازدواج در قالبی عامهپسند
یکی از اصلیترین نقدهایی که به «عشق ابدی» وارد میشود، مربوط به سطح بسیار پایین معیارهای ازدواج در این برنامه است. در حالی که ازدواج، یک تصمیم حیاتی و مهم است که بر پایه درک متقابل، بلوغ فکری، همخوانی ارزشی و اشتراک در چشمانداز زندگی شکل میگیرد، برنامه عشق ابدی این فرآیند را به رقابتی سطحی بر سر جذابیتهای ظاهری، جلب توجه و حتی تحریک احساسات زودگذر تقلیل داده است. در این برنامه، معیارهای همسرگزینی از سطوح معناگرایانه و انسانی، به سطوح بسیار نازل جسمی و شهوانی تنزل پیدا کردهاند. نحوه گفتگوها، پوشش اغراق شده، نمایشهای مصنوعی احساسات و اصرار بر ایجاد درامهای بیپایه و نمایش رفتارهای بچگانه، همه مؤید این مسئلهاند که هدف این برنامه نه ترویج فرهنگ صحیح ازدواج بلکه بهرهبرداری تجاری از ابتذال در روابط است. عشق ابدی صرفا به دنبال مخاطب است آنهم مخاطبی که نماینده کل جامعه نیست.
- بیشتر بخوانید: نقد و بررسی سریال پایتخت 7
در این برنامه به کرات شاهد صحنهها و روایتهای تحقیرآمیز هستیم. در برخی قسمتها موقعیتهایی را میبینیم که در آنها یکی از شرکتکنندگان، بهویژه زنان، در موقعیتی تحقیرآمیز یا بیثبات قرار میگیرند. به عنوان نمونه شرکتکننده پسر بدون هیچ شناخت منطقی و تنها با اتکا به ظاهر، در برابر دوربین تصمیم به رد یا قبول دخترها میگیرد. این نوع تصمیمگیری، که عملاً بر پایه «ویترین انسانی» بنا شده، نه تنها تصویری جنسیتزده و غیرانسانی ارائه میدهد بلکه مفاهیمی چون احترام، شناخت، بلوغ و تصمیم آگاهانه را به سخره میگیرد و زن را در حد کالا پایین میآورد. «کالا انگاری» انسان به ویژه زنان نه تنها در این برنامه بلکه همواره و همه جا، جای نقد دارد. در بخشهایی دیگر، رقابت میان شرکتکنندگان بر سر جلب توجه یا «محبوب شدن» بهشدت شبیه به فضای بازیهای کودکانه یا حتی جدالهای غیرسالم مجازی میشود. این ساختار نمایشی، رابطه انسانی را به مسابقهای برای دیدهشدن تقلیل داده است.
حضور چهرههای غیرمتعارف به جای بازنمایی واقعیت جامعه
نکته قابل تأمل دیگر در مورد «عشق ابدی» حضور دختران و پسرانی است که نه تنها نماینده اقشار واقعی جامعه نیستند بلکه به نظر میرسد عمداً از میان افرادی انتخاب شدهاند که دارای ویژگیهای ظاهری خاص، رفتارهای اغراقشده و شخصیتهای نمایشیاند. این افراد، اغلب خود را در قالب شخصیتهایی جذاب، پرانرژی و خاص به صورت بلاگر، مدل، طراح لباس، تیک تاکر و … معرفی میکنند اما حقیقت آن است که این رفتارها ساختگی، ناپایدار و بهشدت تأثیرپذیرفته از الگوهای سطحی رسانهای است. شرکتکنندگان این برنامه به هیچ وجه بازنمود تصویر واقعی جامعه نیستند. این انتخاب نامعقول، باعث شده تا «عشق ابدی» به برنامهای تبدیل شود که نه تنها نمیتواند با توده مردم ارتباط برقرار کند، بلکه به نوعی توهین به شعور مخاطب محسوب میشود. بینندهای که با نیت کنجکاوی یا سرگرمی پای این برنامه مینشیند، خیلی زود دچار نوعی شرم نیابتی میشود؛ شرمی که ناشی از مشاهده رفتاری است که در شأن انسان، رابطه و حتی رسانه نیست.

تأثیر رسانه بر درک جوانان از عشق و ازدواج
از منظر روانشناسی اجتماعی، برنامههایی مانند «عشق ابدی» توانایی تأثیرگذاری عمیقی بر ذهنیت جوانان دارند. ذهن بسیاری از نوجوانان و جوانان در حال شکلگیری تصوراتی درباره رابطه، عشق و ازدواج است. الگویی که «عشق ابدی» عرضه میکند، نه تنها واقعگرایانه نیست بلکه به شدت مخرب است. با تأکید بر جذابیتهای ظاهری، رقابت بیمار گونه برای جلب توجه، نمایش بیش از حد احساسات و گاه تحقیر افراد در مقابل دوربین، این برنامه باعث تحریف مفهوم «عشق» شده و آن را به ابزاری برای سرگرمی و دیده شدن تقلیل میدهد. در چنین فضایی، مفاهیمی مانند اعتماد، احترام متقابل، شناخت تدریجی و رشد درونی، کاملاً به حاشیه رانده میشوند. نتایج پژوهشهای روانشناسی نشان میدهد که تماشای مداوم این نوع محتوای نمایشی، به تدریج باعث کاهش تابآوری عاطفی، اختلال در شکلگیری هویت عاطفی، و تقویت نوعی نگاه ابزارگرایانه به جنس مخالف میشود که این موارد همگی در بلند مدت اثرات جبران ناپذیری در سلامت روانی و اجتماعی جامعه و به ویژه جوانهای در سن ازدواج خواهند داشت.1
مقایسه تطبیقی با نمونههای خارجی
«عشق ابدی» الگو گرفته از فرمتهایی مانند The Bachelor (آمریکا) یا Love Island (انگلیس) در شبکههای غربی است اما تفاوت مهم اینجاست که برنامههای یاد شده حداقل تلاش میکنند مخاطب را با قواعدی مشخص، ساختاری حرفهای و فضای فرهنگی خاص خود سرگرم کنند. این برنامهها در کشورهای خود نیز با نقدهایی همراه هستند، اما معمولاً در چارچوب استانداردهای حرفهای تولید و پخش میشوند و از فیلترهای روانشناسی رسانهای عبور میکنند. در مقابل، «عشق ابدی» فاقد این چارچوب حرفهای و تحلیل محور است. نه بررسی علمی بر روی مخاطب آن انجام شده، نه محتوای آن با فرهنگ بومی هم راستا است. البته با توجه به مجری برنامه، عوامل و بستر ساخت آن در خارج از ایران، انتظار نمیرود که چنین برنامهای با فرهنگ ایرانی سازگار باشد اما حداقل انتظار میرفت که فرهنگ ایرانی و مفاهیم آن در مورد ازدواج و سبک همسرگزینی را به قهقرا نکشاند. در واقع ما با نسخهای خام، بیمایه و تحریف شده از یک فرمت وارداتی مواجه هستیم که صرفاً برای جلب مخاطب به هر قیمت ساخته شده است.
- مطلب مرتبط: مادرانههای موسی کلیم الله
رسانه، مسئولیت و فرهنگسازی
در پایان میتوان گفت «عشق ابدی» نه تنها به هدف خود یعنی ترویج ازدواج نزدیک نشده بلکه در مسیر ضد فرهنگ حرکت کرده است. این برنامه با بهرهگیری از شهرت و جذابیتهای زودگذر، ازدواج را از یک پیمان مقدس به سطح نمایشهایی با ساختار رقابتی و تحقیرآمیز تنزل داده است. در نهایت، مسئولیت چنین برنامههایی متوجه هم رسانهها و هم نهادهای نظارتی است که باید مرز میان سرگرمی و ابتذال را مشخص کنند. برای ساختن جامعهای سالم، باید روایتهای انسانی، واقعگرا و معناگرا از عشق، شناخت، رابطه و ازدواج را در رسانهها پررنگتر کنیم. بدون شک جامعهای که انتخاب همسر را نه بر اساس زیبایی ظاهری یا محبوبیت رسانهای بلکه بر اساس درک، احترام و تعهد بنا مینهد، جامعهای سالمتر و پایدارتر خواهد بود.
1. آرمان حیدی، سیروس احمدی، سید عبدالهادی دانشی، عاطفه مدبرنژاد، نگرش نسبت به رابطه با جنس مخالف، راهبرد اجتماعی فرهنگی، سال نهم، تابستان 1399، شماره35
به قلم دکتر پگاه روشان، جامعهشناس و منتقد فیلم و سریال









