به گزارش متادخت، سایبرفمینیسم، اصطلاحی است که بر بخش قابل توجهای از زندگی روزمره عدهای از زنان این عصر سایه انداخته و بیآنکه خود بدانند در فضای آن زیست میکنند و در تعریف و تفسیرهای جدید از آن نقش دارند.
بر آنیم تا در سلسله یادداشتهایی پیرامون این اصطلاح، نگاهی گذرا به تاریخچه جریانی موسوم به فمینیسم بپردازیم و در حدی که در این مجال بگنجد از امواج و مکاتب آن بگوییم و پس از آشنایی مختصر، به عصر کنونی بازگشته و از پیوندی که فمینیسم با تکنولوژی برقرار کرده به تفصیل سخن بگوییم.
مقدمه
فمینیسم اصطلاح آشنایی است که احتمالا هر مخاطبی میتواند تعریفی از آن ارائه دهد؛ اما برای داشتن یک مبنای مشترک که در ادامه یادداشتها به کارمان میآید، تعریفی ارائه میدهیم که هم قابل درک برای مخاطب باشد و هم مبنایی باشد برای توضیحات آینده.
واژه فمینیسم ریشهای فرانسوی به معنای مونث دارد. این واژه وقتی به عنوان اصطلاح به کار میرود معمولا دو تعریف از آن مستفاد میگردد:
1- فمینیسم: مکتب نظری یا گفتمانی است که از مجموعهای از اندیشهها و دیدگاهها تشکیل شده و به دنبال برابری حقوق زنان و ارتقای جایگاه آنان بوده است.
2- فمینیست: به آن دسته از اندیشمندان یا فعالین اجتماعی گفته میشود که در پی عملیاتی کردن ایده فوق هستند.
با این تعریف به یک مشکل برمیخوریم که آن تنوع موجود در دیدگاههای فمینیستی است که سبب ایجاد تعارض و گاه تناقض در بین دیدگاهها میشود.1
به این ترتیب بهتر است این مبنا را برای تعریف فمینیسم قرار دهیم که جنبش یا نظریه فمینیسم به مجموع حرکتها یا نظریاتی اطلاق میشود که معتقد است زنان در طول تاریخ بواسطه جنسیتشان تحت ظلم و ستم قرار گرفتند و باید برای برون رفت از این وضعیت فرودستی اقداماتی انجام دهند؛ بنابراین جنبش فمینیستی در غایت، در پی رسیدن به برابری زنان و مردان در تمامی عرصهها و فرصتهاست. در همین ابتدای نگارش این سلسله یادداشتها لازم است مخاطب به این مهم نظر داشته باشد که خاستگاه این جنبش، مغرب زمین است، لاجرم نظریهپردازان و مشاهیر آن نیز از پنجره باورها و ایدئولوژیهای غربی به مسئله زنان و زنانگی مینگرند و ما در این یادداشت نظریات ایشان را به طور خلاصه مطرح میکنیم و در وقت مقتضی به نقد و ارائه نظر خودمان میپردازیم.

ادبیات و مفاهیم فمینیستی
فمینیسم دورههای مختلفی را پشت سر نهاده که در ادامه بحث، این فراز و فرودهای دورهای را در دو بخش تاریخی(امواج) و مکتبی بررسی میکنیم. فمینیسم برای آنکه بتواند به عنوان بازیگر در عرصه نظریهپردازی ابراز وجود کند نیاز به ادبیاتی داشت که بتواند ایده و نظر خود را در قالب مفاهیم متعدد به مخاطب خود بشناساند.
فمینیسم بر پایه مفاهیمی چون ستم جنسیتی، برابری، عدالت جنسیتی و نقد ساختار پدرسالارانه استوار است. در این گفتمان، تمایز میان «جنس» (ویژگیهای زیستی) و «جنسیت» (برساخت اجتماعی) نقش محوری دارد. فمینیسم، جنسیت را نه یک واقعیت طبیعی، بلکه نتیجهای از مناسبات قدرت و بازنمایی آن در ساحتهای مختلف میداند. همچنین، مفاهیمی چون بدن، کنشگری، هویت و تقاطعگرایی (intersectionality) –به این معنا که زنان نه تنها به واسطه جنسیت تحت ظلماند بلکه هویتهای متعددی مانند نژاد، طبقه، قومیت، مذهب، گرایش جنسی، سن، یا وضعیت معلولیت میتوانند همزمان با هم عمل کرده و اَشکال پیچیدهتری از تبعیض و ستم را به وجود آورند- در فهم تجربههای متنوع زنان نقش کلیدی دارند. فمینیسم در سطوح نظری و عملی، به تحلیل رابطهی قدرت و مقاومت و به چالشکشیدن ساختارهای نابرابر میپردازد و خواهان تغییرات پایدار به نفع زنان در حوزههای اجتماعی، فرهنگی و سیاسی است.
از حق رأی تا فمینیسم دیجیتال: روایتی موجمحور از تاریخ فمینیسم
ساده انگاری است اگر بخواهیم آغاز جنبش فمینیسم را از قرن 19 بدانیم. این آغاز پیشینهای به قدمت چند ده قرن دارد، عقبهای که بازمیگردد به دوره یونان باستان که جهانبینی و باورهای غرب مدرن امروز ریشه در آن دارد. دورهای که زنان از رده انسانیت خارج بوده و در شمار احشام به حساب میآمدند. این دیدگاه درباره زنان طی قرون متمادی به عصر حاضر رسیده و زنان غربی به زعم خویش مبارزه علیه این نگاه ساختارمند و ریشهدار را آغاز نمودند.
یکی از روشهای رایج برای تحلیل تاریخی جنبش فمینیستی، تقسیم آن به موجهای متوالی است. این چارچوب تحلیلی، گرچه بهصورت کامل نمیتواند پیچیدگیها و تنوعهای درونی فمینیسم را بازنمایی کند، اما ابزاری مفید برای فهم روندهای گفتمانی، مطالباتی و سازمانی این جنبش در بستر زمان محسوب میشود. هر موج فمینیستی پاسخی به شرایط خاص اجتماعی، اقتصادی و سیاسی زمان خود بوده است، و چهرهها و مفاهیم کلیدی آن، نقطه عطفی در تحول نگاه به جنسیت و قدرت بهشمار میآیند. در ادامه، بهصورت فشرده به معرفی این امواج و ویژگیهای برجستهی هر یک میپردازیم.
بر اساس تقسیمبندی موجمحور، جنبش فمینیستی را میتوان در قالب چهار موج تاریخی مورد تحلیل قرار داد؛ این الگوی سادهسازیشده، ابزاری مفید در مطالعات جنسیت برای درک تحول مطالبات و گفتمانهای این جنبش بهشمار میرود. این امواج چهارگانه نه گسسته از یکدیگر، بلکه در امتداد یک سیر تحول مفهومی و سیاسی قابل تحلیلاند.
موج نخست فمینیسم در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت و تمرکز اصلی آن بر احقاق حقوق قانونی زنان، بهویژه حق رأی بود. این موج تحت تأثیر عصر روشنگری و لیبرالیسم شکل گرفت و چهرههایی چون مری وولستونکرافت، الیزابت کدی استنتون و سوزان آنتونی در زمره پیشگامان آن قرار داشتند.

موج دوم که از دهه ۱۹۶۰ تا دههی ۱۹۸۰ امتداد یافت، بر مفاهیمی چون ستم جنسیتی در عرصههای خانواده، بازار کار، آموزش، و حقوق تولیدمثل تمرکز داشت. متونی چون «جنس دوم» اثر سیمون دوبووار و «راز و رمز زنانه» از بتی فریدان، بنیانهای فکری این دوره را رقم زدند و بر نقد نقشهای جنسیتی تثبیتشده تأکید ورزیدند.
موج سوم در دههی ۱۹۹۰ با هدف بازنگری در کاستیهای موج پیشین، بهویژه نادیدهگرفتن مقاطع هویتی همچون نژاد، طبقه و گرایش جنسی، ظهور یافت. نظریه تقاطعگرایی (intersectionality) بهواسطه کیمبرلی کرنشاو در این دوره مطرح شد و چهرههایی چون جودیت باتلر و بل هوکس با طرح نظریاتی درباره سیالیت جنسیت، قدرت گفتمان، و تنوع درونجنبشی، جهتگیری فکری این موج را شکل دادند.2
موج چهارم فمینیسم که از حدود سال ۲۰۱۲ به بعد پدیدار شد، با تکیه بر فناوریهای ارتباطی و رسانههای دیجیتال، تمرکز خود را بر مسائلی چون خشونت جنسی، آزار آنلاین، بازنمایی بدن، و عدالت جنسیتی جهانی قرار داد. جنبشهایی مانند #MeToo و #TimesUp مصادیق بارز کنشگری این موج در عرصه جهانی بهشمار میآیند.
از موج چهارم در یادداشتهای بعدی بیشتر خواهیم نوشت.
- بیشتر بخوانید: فمینیسمزدگی به سبک اسلامی
مکاتب فمینیستی: تنوع گفتمانی در نظریهپردازی جنسیت
بررسی مکتبی فمینیسم راه دیگری برای شناخت بهتر و عمیقتر فمینیسم است. لازم به تاکید است که مطالعه مکتبی و تاریخی فمینیسم، صرفا دو راه متفاوت در شناخت یک جنبش است و این دو در راستای هم قرار دارند، از همین رو است که به اهداف و اسامی تکراری در این دو مطالعه برمیخوریم.
مکاتب فمینیستی، هر یک با رویکرد نظری خاصی، به تحلیل وضعیت زنان در ساختارهای اجتماعی و سیاسی میپردازند. این مکاتب نهتنها در چارچوب مفهومی، بلکه در اهداف سیاسی و استراتژیهای کنشگری نیز با یکدیگر تفاوت دارند. در ادامه به چند نمونه برجسته از مکاتب فمینیستی اشاره میکنیم.
فمینیسم لیبرال، از نخستین اشکال نظریهپردازی فمینیستی، بر برابری حقوقی و فرصتهای برابر در نظامهای موجود تمرکز دارد. این مکتب با تکیه بر آرمانهای دوره روشنگری و حقوق بشر، به دنبال اصلاح قوانین ناعادلانه و دستیابی به برابری در آموزش، اشتغال و مشارکت سیاسی است. آثار بتی فریدان نمونهای برجسته از این رویکرد است.3
فمینیسم رادیکال، ستم جنسیتی را بنیادینترین شکل سلطه در جامعه میداند و بر این باور است که روابط جنسیتی، درونیترین لایهی قدرت را تشکیل میدهند. از نگاه این مکتب، اصلاحات سطحی کافی نیست و باید ساختارهای مردسالارانه در خانواده، زبان و فرهنگ دگرگون شوند. نظریهپردازانی چون آندریا دورکین و کاترین مککینن از چهرههای تأثیرگذار این جریاناند.4
فمینیسم مارکسیستی / سوسیالیستی، با تحلیل ستم جنسیتی در پیوند با سرمایهداری، بر این باور است که ریشه نابرابریهای جنسیتی در مناسبات اقتصادی و مالکیت نهفته است. سیلویا فدریچی با طرح مفهوم «دستمزد برای کار خانگی» به نقد بهرهکشی اقتصادی از زنان میپردازد.5
فمینیسم اگزیستانسیالیستی یکی از جریانهای مهم فکری در تاریخ نظریهپردازی فمینیستی است که عمدتاً با آثار سیمون دوبووار (Simone de Beauvoir) پیوند دارد. این رویکرد، با بهرهگیری از فلسفهی اگزیستانسیالیسم فرانسوی، به تحلیل وضعیت زنان در جامعه میپردازد و بر آزادی، اختیار و عمل آگاهانه زن تأکید میکند. دوبووار در اثر جنس دوم خود، استدلال میکند که «زن، زن زاده نمیشود، بلکه ساخته میشود»؛ جملهای که بهصورت فشرده، محور هستیشناختی فمینیسم اگزیستانسیالیستی را نشان میدهد. از نگاه او، زن بهعنوان دیگریِ مرد تعریف شده و این دیگرگونگی، محصول ساختارهای تاریخی، فرهنگی و روانی است، نه زیستشناسی.6
سعی بر آن بود که در یادداشت جاری به صورت منسجم و کاربردی فمینیسم و امواج و مکاتب آن را معرفی و تعریف کنیم که مدخلی باشد برای ادامه بحث و درک بهتر فمینیسم سایبری و دیجیتال که در یادداشتهای بعد به آنها خواهیم پرداخت.
منابع
1 زنان، فمینیسم و اقتصاد- کرمی و خیری دوست
2 فمینیسم، تاریخچه، نظریات، گرایشها و نقد- نرگس رودگر
3 مقاله فمینیسم و لیبرالیسم – حیدری و همکاران
4 درآمدی جامع بر نظریات فمینیستی- رزماری تانگ
6 Simone de Beauvoir and Her Philosophy of Existential Feminism
✍🏻 سارا مهدیپور، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده









