به گزارش متادخت، در یادداشت قبل به موجی از فمینیسم پرداختیم که در پیوند با دنیای مجازی و شبکههای اجتماعی شکل گرفته بود؛ حال اما در یادداشت حاضر میخواهیم به اصل موضوع این سلسله یادداشتها یعنی «سایبرفمینیسم» بپردازیم. اینکه در چه شرایط و خاستگاهی متولد و سبب چه تغییرات و فعالیتهایی در میان زنان شد.
سال۱۹۹۰ میلادی را میتوان نقطه عطفی در تاریخ فرهنگ دیجیتال دانست؛ دورهای که اینترنت از شبکهای محدود و دانشگاهی به فضای عمومی راه یافت و کامپیوترهای شخصی در خانهها و دفاتر کار جا گرفتند. از عوامل مهم دیگری که در شکلگیری سایبرفمینیسم به صورت غیر مستقیم بسیار اثرگذار بود، فرهنگ سایبرپانک1 بود که با ادبیات و هنر تجربی در هم تنیده شد. این تحولات، چشماندازی تازه برای بازاندیشی هویت، بدن و مناسبات قدرت بهویژه برای زنان پدید آورد. در همین بستر، جریان «سایبرفمینیسم» سر برآورد؛ جریانی که در ابتدا بیشتر در قالب بیانیهها و آثار هنری ظهور کرد تا متون نظری کلاسیک. احتمالا برای مخاطب جالب باشد که جرقه اولیه سایبرفمینیسم توسط یک گروه هنری زده شد؛ گروه هنری VNS Matrix در استرالیا با انتشار «مانیفست سایبرفمینیستی برای قرن بیستویکم» (۱۹۹۱)، متنی شاعرانه و رادیکال که بدن زن، کُد دیجیتال و میل را درهم میآمیخت و اینترنت را بهعنوان فضایی برای مقاومت و بازیابی قدرت زنان تصویر میکرد.
این خیزش فکری و هنری از یک سو با فضای پرشور تکنولوژیک دهه ۹۰ پیوند داشت -یعنی زمانی که نوید «دهکدهی جهانی» و آزادیهای مجازی به اوج خود رسیده بود- و از سوی دیگر با میراث نظریِ متفکرانی چون دونا هاراوی که در «مانیفست سایبورگ2» (۱۹۸۵) مرزهای سخت میان انسان و ماشین، طبیعی و مصنوعی و زن و مرد را به پرسش گرفت و راه را برای تخیل سوژههای نوین فمینیستی گشود.

از این منظر، سایبرفمینیسم را باید پاسخی به شرایط تاریخی خاص دانست: جهانیشدن سرمایهداری دیجیتال، ظهور اینترنت بهعنوان فضایی یوتوپیایی3 برای بازتعریف هویت، و امید به فناوری بهمثابه ابزار رهایی. یادداشت حاضر میکوشد در ادامه، این خاستگاه را واکاوی کند و سپس آن را در کنار «تکنوفمینیسم» -که همزمان در دههی ۹۰ و با تأکید بر ساختارها و سیاستهای فناوری شکل گرفت- قرار دهد تا روشن شود چگونه این دو جریان همپوشان و در عین حال متفاوت، چشمانداز امروزین فمینیسم دیجیتال را رقم زدهاند.
- بیشتر بخوانید: مروری بر نظریه، تاریخ و تنوع درونی فمینیسم
سایبرفمینیسم از کجا متولد شد؟
ترکیب سایبرفمینیسم خود نشاندهنده تلاقی دو جهان متفاوت است که از پیوندشان مفاهیمی شکل گرفت که زنان را بر آن داشت که به واسطه آنها میتوانند قدرت را در فضایی بدون جنسیت بازیابی کنند. سایبرفمینیسم در دهه ۱۹۹۰ و در بستر گسترش اینترنت و فرهنگ دیجیتال متولد شد. این جریان پاسخی بود به فضایی تازه که هم امکانهای نو برای بازتعریف هویت و بدن به همراه داشت و هم پرسشهای جدیدی درباره قدرت، جنسیت و تکنولوژی پیش میکشید.
یکی از نقطههای آغازین سایبرفمینیسم، فعالیت گروه هنریVNS Matrix در استرالیا بود. آنها در سال ۱۹۹۱ «مانیفست سایبرفمینیستی برای قرن بیستویکم» را منتشر کردند؛ این بیانیه بیش از آنکه متن نظری کلاسیک باشد، یک حرکت هنری بود که با طنز، استعاره و زبان پستمدرن، روایت مسلط مردانه از فناوری را به چالش کشید.
در همین دوره، ادبیات و فرهنگ سایبرپانک نیز بر فضای فکری تأثیر گذاشت. رمانهایی مانند Neuromancer اثر ویلیام گیبسون یا آثار بروس استرلینگ، جهانی را به تصویر میکشیدند که در آن انسان، ماشین و شبکه درهم تنیدهاند. این فضا، الهامبخش بسیاری از فمینیستها شد تا فناوری را نه فقط ابزاری مردانه، بلکه بستری برای تخیلهای تازه درباره بدن و هویت زنانه ببینند.
به این ترتیب، سایبرفمینیسم هم محصول تجربه تاریخی اینترنت نوظهور و فرهنگ سایبرپانک بود و هم ادامه بحثهایی که متفکرانی چون دونا هاراوی پیشتر در «مانیفست سایبورگ» درباره شکستن مرزهای زن/مرد، طبیعی/مصنوعی و بدن/ماشین مطرح کرده بودند. این زمینهها باعث شدند سایبرفمینیسم بهعنوان زبانی فمینیستی در عرصه دیجیتال شکل بگیرد.

زنان در جهان کُدها: بازتعریف بدن و جنسیت
نکته مهم دیگر در رابطه با سایبرفمینیسم، آشنایی با مفاهیم و کلیدواژههایی است که وارد ادبیات فمینیستی کرد که آن را از فمینیسمهای قبلی متمایز میکند. سایبرفمینیسم بیش از آنکه یک نظریه منسجم باشد، مجموعهای از دغدغهها، تصاویر و پرسشهاست که از دل تجربه اینترنت و فرهنگ سایبر دهه ۹۰ برآمد. در ادامه به مهمترین ویژگیها و مباحثی که این جریان را تعریف میکنند، اشاره میکنیم:
- بدن و ماشین: بازآفرینی سوژه زنانه
یکی از کلیدواژههای اصلی سایبرفمینیسم نگاه تازه به بدن است. در این گفتمان، بدن دیگر محدود به کالبد زیستی و جنسیتی نیست، بلکه با فناوری و ماشین درهم میآمیزد و به چیزی تازه بدل میشود؛ چیزی که دونا هاراوی پیشتر آن را در قالب «سایبورگ» مطرح کرده بود. برای سایبرفمینیستها، پیوند زن و ماشین تنها استعارهای ادبی نبود؛ بلکه راهی برای بازاندیشی مرزهای سوژه زنانه در عصر دیجیتال بود.
- هویت و اینترنت: بازی با جنسیت
اینترنت در دهه ۹۰ فضایی تازه برای تجربه هویت فراهم کرد. افراد در چترومها و محیطهای مجازی، میتوانستند نقشهای جنسیتی و حتی هویتهای کاملاً متفاوتی را بازی کنند. برای سایبرفمینیسم این ویژگی فرصتی بود تا مرزهای سخت زن/مرد و طبیعی/مصنوعی به چالش کشیده شود. این «بازی با هویت» نه صرفاً سرگرمی، بلکه نوعی مقاومت در برابر تثبیت نقشهای جنسیتی سنتی بود.
- زبان و هنر: خاستگاه استعاری سایبرفمینیسم
همانطور که گفته شد برخلاف بسیاری از مکاتب فمینیستی که از دل نظریه و دانشگاه برآمدند، سایبرفمینیسم در آغاز از دل هنر و زبان استعاری متولد شد. مانیفست VNS Matrix با ترکیبی از طنز، استعاره و بازیهای زبانی، فناوری را از انحصار روایت مردانه خارج و آن را با بدن و تمناهای زنانه پیوند زد. همین رویکرد باعث شد سایبرفمینیسم زبان ویژهای داشته باشد که هم شاعرانه است و هم رادیکال.
- نقد مردانهبودن فناوری
یکی از محورهای جدی سایبرفمینیسم نقد تاریخی بود که فناوری را عرصهای مردانه معرفی میکرد. زنان در تاریخ علم و تکنولوژی یا غایب بودند یا به حاشیه رانده میشدند. سایبرفمینیستها با زبان دیجیتال و تولید آثار هنری-نظری نشان دادند که فناوری میتواند بستری برای بازتعریف سوژه زنانه و مقاومت در برابر ساختارهای مردسالارانه باشد.
- یوتوپیا و دیستوپیا4: امید و تردید در جهان دیجیتال
سایبرفمینیسم بهطور همزمان حامل دو رویکرد بود: از یک سو، امید به اینکه اینترنت فضایی آزاد برای خلق هویتهای نو و رهایی از تبعیضهای سنتی باشد؛ و از سوی دیگر، آگاهی نسبت به اینکه همان تبعیضها میتوانند در فضای دیجیتال بازتولید شوند. به همین دلیل، ادبیات سایبرفمینیستی پر است از تصاویر یوتوپیایی (آزادی، رهایی، بازی بیپایان با هویت) و در عین حال هشدارهای دیستوپیایی (کنترل، نظارت، بازتولید مردسالاری در شبکه).

تکنوفمینیسم: تلاقی فناوری و برابری جنسیتی
با توضیحات گفته شده، احتمالا فضای ذهنی مخاطب با مفهومی که مرکب از امر سایبر و پدیدهای نوظهور با مبحثی زنانه، آشنا شده است. حال میخواهیم از مفهوم دیگری صحبت کنیم که از قضا شباهت ظاهری با سایبرفمینیسم دارد و آن تکنوفمینیسم است. اگر سایبرفمینیسم بیشتر یک جنبش هنری و فرهنگی بود که در دهه ۹۰ میلادی در بستر اینترنت نوظهور شکل گرفت، تکنوفمینیسم(Technofeminism) را میتوان تلاشی نظری و تحلیلی دانست که در دهههای بعدی توسط پژوهشگران حوزه علم و فناوری توسعه یافت. این مفهوم بهویژه با آثار جودی واجمن5 (Judy Wajcman) گره خورده است که در کتاب Technofeminism تلاش کرد به پرسشی بنیادین پاسخ دهد: رابطه میان زنان و فناوری چگونه شکل میگیرد؟
واجمن استدلال میکند که فناوری نه پدیدهای کاملاً بیطرف است و نه ذاتاً مردانه یا زنانه؛ بلکه همواره در شبکهای از روابط اجتماعی و قدرت شکل میگیرد. به بیان دیگر، فناوری محصول انتخابهای فرهنگی، سیاسی و اقتصادی است و بنابراین میتواند هم به بازتولید نابرابری جنسیتی منجر شود و هم بستری برای مقاومت و تغییر فراهم آورد.
از منظر تکنوفمینیسم، مسئله اصلی این است که زنان نه صرفاً بهعنوان مصرفکننده یا کاربر، بلکه بهعنوان طراحان، مهندسان و کنشگران باید در فرآیند تولید فناوری حضور فعال داشته باشند.
چند ویژگی کلیدی در رویکرد تکنوفمینیسم قابل شناسایی است:
- ساخت اجتماعی فناوری: فناوریها، بازتاب انتخابهای ارزشمدارانه هستند و از دل مناسبات اجتماعی و جنسیتی بیرون میآیند.
- امکان تغییر و بازآفرینی: برخلاف رویکردهای بدبینانه، تکنوفمینیسم معتقد است که میتوان فناوریها را بازطراحی و بازآفرینی کرد تا منصفانهتر و فراگیرتر باشند.
- تمرکز بر کار و زندگی روزمره: تکنوفمینیسم نشان میدهد که چگونه ابزارهای دیجیتال، هوش مصنوعی، یا حتی فناوریهای خانگی، نقش زنان را در کار و خانواده بازتعریف میکنند.
- اتصال نظری به فمینیسم موج سوم و چهارم: این جریان، مانند سایبرفمینیسم، با دغدغههای نسل جدید زنان همسو است و بر تجربههای زیسته آنان در جهان دیجیتال تأکید دارد.
به طور خلاصه سایبرفمینیسم و تکنوفمینیسم هر دو به بررسی نسبت میان جنسیت و فناوری میپردازند، اما با رویکردی متفاوت. سایبرفمینیسم، که در دهه ۱۹۹۰ همزمان با گسترش اینترنت شکل گرفت، بیشتر هنری و فرهنگی بود و بر امکانهای رهاییبخش فضای مجازی، خلق هویتهای چندگانه و شکستن مرزهای بدن و جنسیت تأکید داشت. در مقابل، تکنوفمینیسم با نگاه نظری و انتقادی، تحلیل میکند که فناوری چگونه در بستر روابط قدرت، اقتصاد و سیاست بازتولید میشود و هم میتواند نابرابری جنسیتی را تداوم بخشد و هم در صورت بازطراحی، به ابزاری برای عدالت و حضور فعال زنان تبدیل شود. به بیان کوتاه، سایبرفمینیسم اینترنت را بهمثابه فضای یوتوپیایی رهایی میدید، در حالیکه تکنوفمینیسم به رابطهی واقعی فناوری و جنسیت در زندگی روزمره میپردازد.
- مطلب مرتبط: فمینیسمزدگی به سبک اسلامی
- سایبرپانک دنیایی را تصویر میکند که در آن انسان و ماشین درهم تنیدهاند، مرزهای بدن فرو میریزند و قدرت در دست شرکتهای بزرگ و شبکههای دیجیتال متمرکز است. همین ویژگیها برای فمینیستها الهامبخش شد: اگر بدن و هویت در جهان سایبرپانک سیال و قابل تغییر است، پس میتوان هویت زنانه را هم از قالبهای سنتی و نقشهای تثبیتشده رها کرد.
- مانیفست سایبورگ(Donna Haraway, 1985) متنی نظری–انتقادی است که در آن «سایبورگ» بهعنوان موجودی ترکیبی از انسان و ماشین معرفی میشود. هاراوی از سایبورگ بهعنوان استعارهای برای رهایی از مرزهای دوگانهای مثل زن/مرد، طبیعی/مصنوعی و بدن/ماشین استفاده میکند. این متن الهامبخش سایبرفمینیسم شد، چون نشان داد فناوری صرفاً ابزار سلطه نیست، بلکه میتواند راهی برای بازاندیشی هویت و شکستن مرزهای جنسیتی باشد. سایبرفمینیستها ایده سیالیت بدن و هویت در مانیفست سایبورگ را به فضای اینترنت و دیجیتال گسترش دادند.
- فضای یوتوپیایی در نظریههای اجتماعی و فرهنگی به معنای چشماندازی آرمانی و ایدئال از جامعه است؛ جایی که نابرابری، ستم یا محدودیت وجود ندارد و انسانها در آزادی، برابری و خلاقیت زندگی میکنند. در بحث سایبرفمینیسم، اینترنت در ابتدا بهعنوان یک فضای یوتوپیایی تصور میشد: محیطی بدون جنسیت، نژاد یا طبقه که در آن همه میتوانند آزادانه هویت و صداهای تازه خلق کنند. هرچند تجربه واقعی نشان داد اینترنت همچنان حامل تبعیضها و روابط قدرت است، اما این تخیل یوتوپیایی الهامبخش مقاومتها و خلاقیتهای فمینیستی در فضای دیجیتال شد.
- دیستوپیا مفهومی در مطالعات فرهنگی و اجتماعی است که به ترسیم جوامعی آیندهنگر اما سرکوبگر، تبعیضآمیز و بحرانزده میپردازد. در این جوامع، فناوری و ساختارهای قدرت به جای آنکه ابزاری برای رهایی و عدالت باشند، به سازوکارهای نظارت، کنترل و بازتولید نابرابری بدل میشوند. در نسبت با سایبرفمینیسم، مفهوم دیستوپیا نقشی انتقادی ایفا میکند؛ بدین معنا که سایبرفمینیسم هشدار میدهد جهان دیجیتال، در صورت فقدان نگاه برابرخواهانه و انتقادی، میتواند به جای تحقق آرمانهای رهاییبخش، به بستری تازه برای سلطه بر بدنها، هویتها و کنشهای زنان و اقلیتها تبدیل گردد.
- جودی واجمن، استاد جامعهشناس دردانشکده اقتصاد و علوم سیاسی لندن و همچنین محقق اصلی پروژه زنان در علوم داده و هوش مصنوعی در موسسه آلن تورینگ است.
منابع:
-
- VNS Matrix. A Cyberfeminist Manifesto for the 21st Century. (1991)
- Plant, Sadie. Zeros + Ones: Digital Women + the New Technoculture.
- Wajcman, Judy. Technofeminism. (2004)
- Haraway, Donna. A Cyborg Manifesto: Science, Technology, and Socialist-Feminism in the Late Twentieth Century
سارا مهدیپور، پژوهشگر حوزه زنان و خانواده









