نسیبه بنت کعب مازینه
6 فروردین 1402 1403-04-24 10:16نسیبه بنت کعب مازینه
- متادخت
- 6 فروردین 1402
- 4:23 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، رسول خدا(ص) عرق از پیشانی پاک کرده و بعد نگاهی به علی(ع) و نسیبه کرد که خود را سپر جان او کرده بودند. نسیبه شجاعانه شمشیر میزد و گاهی تبرش را برمیداشت و چنان به دشمن حمله میکرد که مردان جنگاور توان مقابله با او را نداشتند. آن قدر خودش را سپر جان رسول خدا(ص) کرده بود که خون از سر و سینهاش روان بود. محمد مصطفی(ص) سری چرخاند و میدان جنگ را از نظر گذراند. جنگ در حال مغلوبه شدن بود، یارانش ترسیده بودند و هر کدام به سویی فرار میکردند. محمد(ص) همچنان که نگران اوضاع جنگ بود، بیقرار جان نسیبه و علی(ع) بود که در مقابلش شمشیر میزدند.
همانطور که میدان جنگ را رصد میکرد و به یارانش نهیب میزد که در راه خدا استقامت کنند، چشمش به یکی از جوانان همراهش افتاد که در حال فرار بود، پس با صدای بلند او را صدا کرد و فرمود: «حالا که میگریزی سپر خود را بینداز و برو به سوی جهنم». مرد برگشت، چند قدم عقبعقب رفت و بعد سپر را انداخت. جانش انقدر برایش شیرین بود که حتی نهیب رسول خدا(ص) نیز اثر نکرد. حضرت محمد(ص) جلو رفت و سپر را از زمین برداشت و به سمت نسیبه رفت. نسیبه را صدا کرد و سپر را به سمتش گرفت. نسیبه به سرعت سپر را از دست رسول اکرم(ص) گرفت و آن را جلوی سر و سینهاش گرفت. لبخندی بر لبانش نشست، حالا میتوانست بهتر از جان رسول خدا حفاظت کند. زمانی که از مدینه حرکت کرده بودند مَشکی به دوش داشت که برای یاران محمد(ص) سقایت کند، ولی جنگ چنان پیش رفت که او مشک را به گوشهای انداخت و شمشیر برداشت تا از جان کسی دفاع کند که جان همه بود. دلش برای پسرش شور میزد اما چه اهمیتی داشت اگر در راه خدا کشته میشد، مهم جان محمد(ص) بود…
محمد مصطفی(ص) هر چه جراحتهای نسیبه بیشتر میشد او را بیشتر تحسین میکرد تا این که فرمود: «امروز وفای نسیبه و مقام او بهتر است از مقام ابوبکر و عمر.»
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
نسیبه بنت کعب مازینه
6 فروردین 1402 1403-04-24 10:16آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید