سوده بنت عمار بن اشتر
24 اسفند 1401 1403-04-24 10:17سوده بنت عمار بن اشتر
- متادخت
- 24 اسفند 1401
- 10:15 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، سوده چنان بر معاویه تاخته بود که خشم معاویه برانگیخته شده بود. او به کاخ معاویه آمده تا از کارگزار او در عراق شکایت کند. معاویه شروع به تهدید سوده کرد. سوده که خشم معاویه را دید لحظاتی سکوت کرد و بعد شروع به خواندن شعری کرد:
درود خداوند بر آن روان پاکی باد که اکنون در آغوش خاک خفته است و عدالت نیز با او در قبر مدفون گشت. آن چنان با حق پیمان بسته و با آن درآمیخته بود که هرگز به خود اجازه نمیداد حق را به چیزی عوض کند، پس حق و ایمان همواره ملازم او بودند. معاویه که کنجکاو شده بود پرسید: در مورد چه کسی حرف میزنی؟ سوده گفت: به خدا که او امیرمومنان و پیشوای پرهیزکاران حضرت علی(ع) بود. روزی برای شکایت از یکی از کارگزارانش به نزد او رفتم او در حال نماز بود، نمازش که تمام شد با خوشرویی سلام کرد و بعد فرمود: کاری داری؟ گفتم: آری فلان کارگزار تو در امر زکات به ما ستم میکند و برای علی درد و دل کردم. علی که سخنان من را شنید و چون دانست که راست میگویم گریه کرد و گفت: خداوندا تو گواه منی که به اینها نگفته بودم به مردم ستم روا دارند. آن گاه پوستینی برداشت و در آن نوشت: «بسم الله رحمن الرحیم به محض خواندن این نامه، دست از کارت بردار و اموالی را که فراهم کردهای حفظ کن تا کسی که کار را از تو تحویل میگیرد به تو برسد. والسلام.» نامه را به دست من داد و چنان عجله داشت که حتی نامه را مهر نکرد و در پاکت نگذاشت و من نامه را به کارگزار رساندم و او از کار برکنار شد. معاویه خشمگین فریاد کشید: علی بن ابیطالب شما را گستاخ و باجرأت نموده است که در برابر حاکم این گونه بیپروا سخن میگویی. سپس دستور داد تا کارگزارانش که به سوده جفا نموده بودند اموال سوده را بازپس دهند. سوده بدون ترس پرسید این دستور برای من است یا برای همه؟ معاویه لبخند تمسخرآمیزی زد و گفت: تو به دیگران چه کار داری؟ سوده گفت: من هم چون دیگران. اگر این پیگیری برای دیگران نباشد من خود را مستحق آن نمیدانم. معاویه مجبور شد در نامهاش از کارگزارش بخواهد اموال همه اهل قبیله همدان را پس دهد.
عیان الشیعه، ج 7، ص 324
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
سوده بنت عمار بن اشتر
24 اسفند 1401 1403-04-24 10:17آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید