فاطمه ست المشایخ
17 اسفند 1401 1403-04-24 10:18فاطمه ست المشایخ
- متادخت
- 17 اسفند 1401
- 1:00 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، به کاری که میکرد ایمان داشت. به برادانش نگاه کرد که منتظر نشسته بودند تا ببنند خواهرشان برای چه موردی میخواهد با آنها حرف بزند. فاطمه به برادانش لبخند زد، از صمیم قلب هر دوی آنها را دوست داشت. با متانت همیشگیاش شروع به صحبت کرد.
- عزیزان دلم! میدانم شما همیشه یار و پشتیبان من هستید و با خواسته من مخالفتی نخواهید کرد. چیزی که از شما میخواهم برای من ارزش زیادی دارد.
محمد و علی به هم نگاه کردند و منتظر ماندند تا سِتُالمشایخ خواستهاش را بگوید.
- از زمانی که داغ رفتن پدر بر دلمان نشسته تا همین لحظه، من خواستهای از شما نداشتهام، داشتهام؟
محمد سری تکان داد و گفت:
- نه عزیز برادر، اگر خواستهای هم داشتی به دیده منت میپذیرفتیم.
فاطمه نفس آسودهای کشید و بعد گفت:
- حالا که وقت تقسیم ارث پدری فرارسیده است، من از شما درخواستی دارم. من از سهمالارث خود میگذرم و در ازای آن از شما میخواهم کتابهای تهذیب الاحکام و مصباح المتهجد شیخ طوسی و من لایحضره الفقیه شیخ صدوق را به عنوان هدیه به من بدهید. ناگفته نماند که خواسته دیگری هم دارم اگر امکان دارد قرآنی که هدیه سلطان علی بن مؤید، حاکم سربداران خراسان به پدر بود را هم به من بدهید.
برادران ستالمشایخ سکوت کرده بودند. آنها از فضل و کمالات خواهرشان و همچنین بیعنایتی او به دنیا خبر داشتند. علی نگاهی به خواهرش کرد و گفت:
- هر کتابی را میخواهی بردار، چه کسی بهتر از تو؟ من خودم بارها به چشم خود دیدهام که پدرم زنان را نزد تو میفرستاد تا احکامشان را از تو بپرسند.
محمد ادامه داد:
- خواهرم تو از پدرمان محمد بن مکی و از ابن معیه اجازه نقل حدیث داری تو سزاواری به داشتن ارثیه کتابهای پدر.
فاطمه سر از پا نمیشناخت حالا کتابها را میتوانست با خودش به خانه ببرد. قلبش آرام گرفته بود.
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
فاطمه ست المشایخ
17 اسفند 1401 1403-04-24 10:18آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید