سیده نفیسه
27 اسفند 1401 1403-04-24 10:16سیده نفیسه
- متادخت
- 27 اسفند 1401
- 3:31 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، مردم که از ظلم و ستم حاکم شهر به ستوه آمده بودند در مقابل خانه سیده نفیسه تجمع کردند و عرض حال خود نمودند. سیده نفیسه که حال و گرفتاری مردم را دید پشت میزش نشست، قلم برداشت و شروع به نوشتن کرد: «همانا چون سلطنت و امارت یافتید و بر بلاد بندگان خدا مستولی شدید، بنای ظلم و عدوان و جور و طغیان گذاشتید و رزق و روزی که خدای تعالی از نعمتهای خود به شما انعام کرد آن را خاص خود پنداشتید و فقرا و زیردستان را از آن محروم کردید و ابواب و راحت و معیشت را بر روی آنها بستید و حال آن که البته میدانید که تیر آه مستمندان در سحرگاههان از هزار جوشن فولادی بگذرد و هرگز به خطا نرود بلاَخص از قلوبی که آنها را بدرد آوردهاید و بدنهایی که برهنه گذاشتهاید، آن چه میتوانید در ظلم و طغیان کوتاهی نکنید. ما صبر و شکیبایی را ملازم باشیم و پناه به خدای متعال بریم زود باشد که ستمکاران جزای اعمال خود را دریابند.»
سیده نفیسه نگاهی به نامه انداخت و آن را برداشت و خود را به راهی رساند که مردم گفته بودند قرار است حاکم از آن بگذرد. سیده نفیسه در گوشهای ایستاد. کاروان حاکم شهر کمکم از راه رسید، حاکم در راه چشمش به سیده نفیسه افتاد و چون از جایگاه رفیع او در میان مردم خبر داشت از اسب پایین آمد. سیده نفیسه جلو رفت و نامه را به او داد و بدون آن که حرفی بزند همان جا ایستاد. حاکم نامه را گرفت و شروع به خواندن کرد. با خواندن هر جمله عرق بر پیشانیاش مینشست. احساس کرد چیزی در وجودش به او نهیب میزند. نامه را بست نگاهی به آن بانوی مجلله انداخت. سرش را پایین انداخت و تصمیم گرفت بنای عدل و عدالت در پیش گیرد.
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
سیده نفیسه
27 اسفند 1401 1403-04-24 10:16آخرین مطالب
مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
3 آذر 1403برید زندگی کنید
3 آذر 1403مطالب پربازدید