همسر هیثم ابن الاسود
31 تیر 1402 1403-04-24 10:13همسر هیثم ابن الاسود
- متادخت
- 31 تیر 1402
- 4:12 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، زن نگاهی به مطالبی که یادداشت کرده بود انداخت. آن را تا کرد و در زیر لباسش پنهان نمود، باید پارچهای پیدا میکرد تا نامه را در آن مخفی کند. بلند شد صندوقچهاش را باز کرد و از میان آن پارچهای انتخاب کرد و نامه را با احتیاط در میان آن پیچید و بعد نفسی آسوده کشید. باید سریعتر کار را تمام میکرد، اگر کسی متوجه او میشد جانش را از دست میداد. بلند شد و از خیمگاه بیرون رفت. به خیمه اسبان نزدیک شد. دستی به یال اسب سیاهش کشید و نگاهی به اطراف کرد. کسی نبود پارچه را بیرون آورد و با مهارت در میان زین اسب پنهان کرد و در گوش اسب زمزمه کرد: این نامه را به سلامت به صاحبش برسان، و بعد افسار اسب را کشید و راهی شد. چند قدمی که رفت غلامش را دید، صدایش کرد غلام نزدیک آمد. افسار اسب را به سمتش گرفت و گفت: میخواهم این اسب را بفروشم. او را به سمت سپاهیان علی ببر و برایش خریداری پیدا کن. غلام افسار اسب را گرفت و راهی شد. زن غلام را صدا کرد و گفت: مراقب باش خریدار خوبی برایش پیدا کنی.
***
هیثم کنار معاویه نشسته بود. سالها بود که از یاران خاصه و فرمانده لشگرش بود. معاویه همانطور که به هیثم اشاره میکرد که از خودش پذیرایی کند، پرسید: هیثم! سوالی دارم که میخواهم جواب آن را بدون هیچ ترس و واهمهای بدهی. آیا همسر تو بود که در جنگ صفین اطلاعات سپاه ما را مینوشت و به گردن اسب میآویخت و با فروش اسبها به لشگر علی، اسرار ما را به او گزارش میکرد؟ هیثم سرش را پایین انداخت و زیر لب گفت: آری. معاویه دستی به ریشهایش کشید و گفت: عجب! امان از این یاران علی که حتی در میان لشگر ما نیز نفوذ کردهاند.
پیوست: نام این بانوی گرامی در تاریخ یافت نشد.
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
همسر هیثم ابن الاسود
31 تیر 1402 1403-04-24 10:13آخرین مطالب
هوش مصنوعی و عدالت جنسیتی
30 آبان 1403ام غانم
30 آبان 1403نقش زنان در حوزه مقاومت بر اساس مدلهای اسلامی
30 آبان 1403مطالب پربازدید