جمشید مرد
24 خرداد 1402 1402-09-07 11:38جمشید مرد
- متادخت
- 24 خرداد 1402
- 2:38 ب.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، در باز و صفیه وارد میشود. نگاهها به سمت او میچرخد. خواهران جمشید چهره در هم میکشند و مادرش آهی جگرسوز از سینه بیرون میدهد و گریه را از سر میگیرد. صدای پچ پچ در همه جای مجلس میپیچد صفیه به گوشهای میخزد و قرآن به دست میگیرد تا برای آرامش روح جمشید خیراتی فرستاده باشد. همه سعی میکنند حضور صفیه را نادیده بگیرند. مجلس که تمام میشود مادر جمشید کنار صفیه مینشیند و میگوید:
- الان اومدی اینجا چیکار؟ مُهر طلاقتون هنوز خشک نشده! بچهمو خون به جگر کردی، آخرشم از دست تو سکته کرد و مرد.
صفیه چیزی نمیگوید و فقط زیر لب زمزمه میکند:
- خدا صبرتون بده.
و بعد بدون این که با کسی خداحافظی کند میرود. مجلس خلوت شده و غریبهها رفتهاند خاله خانم بلند میگوید:
- فکر کنم بوی ارث و میراث به دماغش خورده که این طرفا پیداش شده!
خواهر جمشید نفسی به آسودگی میکشد و میگوید:
- خدا رو شکر که طلاق گرفت و شرش کم شد وگرنه باید همه پولهای زحمت کشیده برادرمو میدادیم ببره خونه باباش. بچه هم که نداره، ارث و میراث کجا بود خاله جون!
همه ساکت میشوند مهسا که درسش تمام شده و تازه در یک دفتر وکالت کار میکند، میرود کنارخواهر جمشید مینشیند و آرام، طوری که فقط او بشنود میگوید:
- جمیله جان! یه چیزی میگم ولی ناراحت نشو. هنوز یک ماه از طلاق آقا جمشید خدا بیامرز و صفیه نمیگذره یعنی صفیه الان تو دوران عّدهست، یعنی اینکه از آقا جمشید ارث میبره، چون بچه هم نداشتن یک چهارم ازش ارث میبره.
- این چرت و پرتها چیه که میگی؟ وقتی طلاق گرفتن چطوری ارث میبره؟
- چرت و پرت نمیگم. زنی که تو دوران طلاق رجعی باشه حکم زن همسرداره یعنی اگر اونم از دنیا میرفت آقا جمشید ازش ارث میبرد.
جمیله هاج و واج مهسا را نگاه میکند.
پیوست:
ماده 943 قانون ارث: اگر شوهر زن خود را به طلاق رجعی مطلقه کند هر یک از آنها قبل از انقضاء عده بمیرد دیگری از او ارث میبرد، لیکن اگر فوت یکی از آنها بعد از انقضاء عده بود و یا طلاق بائن بود از یکدیگر ارث نمیبرند.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
جمشید مرد
24 خرداد 1402 1402-09-07 11:38آخرین مطالب
مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
3 آذر 1403برید زندگی کنید
3 آذر 1403مطالب پربازدید