بی تجربه
3 آبان 1402 1402-08-30 11:55بی تجربه
- متادخت
- 3 آبان 1402
- 11:49 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، صحبتهای استاد مثل پتکی به مغزم کوبیده میشد. چه کرده بودم با اعتماد عاطفه؟ اصلاً چرا فکر کرده بودم باید جواب سوال عاطفه را بدهم، در صورتی که فقط یک ترم بود که حقوق میخواندم. باید صبر میکردم تا بعد از کلاس نظر استاد را میپرسیدم تا ببینم چه خاکی باید به سر کنم. کلاس که تمام شد دنبال استاد راه افتادم تا به اتاقش رسید، برگشت و نگاهم کرد:
- کاری داری؟
- استاد یه سوالی دارم، میشه جوابشو بدید؟
- نه الان کار دارم. بمونه واسه یه وقت دیگه.
قیافهام در هم رفت. با حالت التماس گفتم:
- خواهش میکنم خیلی مهمه!
فکر کنم دلش برایم سوخت که با سر اشاره کرد وارد اتاقش شوم. وارد که شدیم خودش مشغول ور رفتن با کاغذهای روی میزش شد و به من گفت:
- بگو ببینم مشکل چیه؟
- راستش من تو روستامون اولین کسی هستم که دانشگاه قبول شدم. همه خیلی رو من حساب میکنن. تقریبا دو ماه پیش که رفته بودم روستا، یکی از دخترای روستا که همبازی بچگیم بود یه سوالی ازم پرسید منم جواب دادم. ولی الان سر کلاس فهمیدم که اشتباه کردم. راستش دوستم یه خواستگاری داشت از شهر، میگفتن وضعش خیلی خوبه، خونه و ماشین داره، مهندسم هست تنها مشکلی که داشت این بود که شیش انگشتی بود. دوستم که دید وضعش خوبه برای این که آیندهش تأمین شه زنش شد. ولی بعد از عروسی فهمید همه چیز دروغ بود. اومد سراغ منو گفت چیکار کنم؟ منم گفتم راهی نداری باید طلاق بگیری، اونم گفت که شوهرش گفته طلاقش نمیده. گفت: هیچ راه دیگهای نیست؟ منم گفتم: نه، نیست. الان که در مورد فسخ نکاح صحبت کردید فهمیدم که میتونسته درخواست فسخ بده! ولی الان دو ماه گذشته، شما گفتید حق فسخ فوریه. من زندگی این بیچاره رو تباه کردم.
سرم را پایین انداختم دلم میخواست از خجالت آب شوم استاد روی صندلیش نشست و بعد گفت:
- هیچ وقت جواب هیچ کس رو بدون اطلاع کافی نده. الانم پاشو هر جور میتونی پیداش کن شماره منو بده بهش، بهم زنگ بزنه هنوز دیر نشده میشه کاری کرد براش.
شمارهاش را که روی برگهای کوچک نوشته بود به سمتم گرفت از خوشحالی میخواستم بال در بیاورم.
پیوست:
ماده 1131 قانون مدنی: خیار فسخ فوری است و اگر طرفی که حق فسخ دارد بعد از اطلاع به علت فسخ نکاح را فسخ نکند خیار او ساقط میشود؛ به شرط این که علم به حق فسخ و فوریت آن داشته باشد. تشخیص مدتی که برای امکان استفاده از خیار لازم بوده به نظر عرف و عادت است.
مطالب مرتبط
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
خداحافظ برای همیشه
هومن از زندگی با حنانه خسته شده و میخواهد او را ترک کند، او دیگر تحمل وسواسهای فکری و بهداشتی حنانه را ندارد. حنانه معتقد است او چون مهریه ندارد هومن به خودش اجازه میهد با او این طور برخود کند.
مرد مثل مرتضی
عاطفه به اجبار پدرش با مرتضی پسر عمویش نامزد میشود. اما مرتضی که میداند عاطفه به او علاقه ندارد تصمیمی بزرگ میگیرد…
تاوان اشتباه
پیرزن دلش نمیآید پسرش را در این وضعیت ببیند، همه چیزش را به خاطر یک اشتباه از داست داده و آن اشتباه چیزی نبوده است جز عشق..!
بیبی نرگس
بیبی نرگس دختری است که در نوجوانی به اجبار ازدواج کرده و حالا داستان زندگیاش را برای نوهاش بازگو میکند…
بی تجربه
3 آبان 1402 1402-08-30 11:55آخرین مطالب
نشست «سیر تحول خانواده ایرانی»
15 مهر 1403مشکلات زنان روستایی و عشایر
15 مهر 1403راز مقاومت در روایت روزمره های زنان لبنانی
15 مهر 1403مطالب پربازدید