خداحافظ
30 خرداد 1402 1402-10-12 13:45خداحافظ
- متادخت
- 30 خرداد 1402
- 12:47 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، منتظر نشسته بود تا محمودخان بیاید، لباسهایش را پوشیده بود، چمدانش را هم آماده کرده و جلوی در گذاشته بود. روز آخر حس غریبی داشت، باید زودتر از اینها خودش را خلاص میکرد، اما بخاطر بچههایش سکوت کرده بود. حالا که آخرین دخترش را هم عروس کرده، میتوانست با خیال راحت، بار و بندیلش را جمع کند و برود. در باز شد و محمود مثل همیشه طلبکار وارد خانه شد. نگاهی به اطراف کرد تا چشمش به چمدان و لباسهای تن حلیمه افتاد طلبکار گفت:
- باز کجا راه افتادی؟ چمدون بستی! صد دفعه نگفتم حق نداری بدون اجازه جایی بری؟!
حلیمه این بار فقط ساکت و آرام نگاهشکرد، محمودخان جلوتر آمد؛ عجیب بود این بار ترس را در چشمان حلیمه نمیدید.
- این جوری واینستا منو نگاه کن! برو یه لیوان چایی بردار بیار. هیچ وقت زنیت نداشتی بعد شاکی شدی چرا رفتم سرت هوو آوردم. نه عرضه شوهر داری داشتی! نه عرضه داشتی پسر بیاری فقط بلدی بشین یه گوشه ناله و نفرین کنی. برو دیگه چرا تکون نمیخوری؟
حلیمه اما این بار روی مبل نشست و گفت:
- برو خودت بریز.
چشمان محمود از حدقه بیرون زد، باورش سخت بود چطور جرأت میکرد همچین حرفی بزند؟
- دیروز رفتم درخواست طلاق دادم. امروز و فرداست که احضاریه بیاد دستت، الانم دارم میرم خونه سعیده تا بعداً یه خونه بخرم یا اجاره کنم.
محمودخان عصبی خندید و خودش را روی اولین مبل رها کرد.
- چه غلطا! برای من آدم شده. باشه اصلا خودم طلاقت میدم مهریهتو هم پرت میکنم جلوت. چقدر بود؟ صد هزار تومن؟ بیا!
و بعد دو اسکناس پنجاه تومنی را به سمت حلیمه پرتاب کرد.
- حالا برو گدایی کن تا خرج زندگیتو در بیاری!
حلیمه آرام نشسته بود و به کارهای محمود نگاه میکرد، لبخندی زد و گفت:
- با وکیل صحبت کردم. گفت: مهریه رو به نرخ روز حساب میکنن، ماشالله تو هم که مال و منال کم نداری. مهریه من هم اونقدری میشه که بتونم زندگیمو بچرخونم، خیاطی هم بلدم هر جا باشم بهتر از این جاست.
حلیمه بلند شد و چمدانش را برداشت و از در خانهای که سالها در آن رنج کشیده بود خارج شد. محمود اما همانطور روی مبل وارفته بود و رفتن حلیمه را نگاه میکرد.
پیوست:
تبصره ماده 1082 قانون مدنی: چنانچه مهریه وجه رایج باشد متناسب با تغییر شاخص قیمت سالانه زمان تأدیه نسبت به سال اجرای عقد که توسط بانک مرکزی جمهوری اسلامی ایران تعیین میگردد محاسبه و پرداخت خواهد شد مگر این که زوجین در حین عقد به نحو دیگری تراضی کرده باشند.
مطالب مرتبط
برید زندگی کنید
قاضی سرش را از روی برگهها بلند کرد و به مرد نگاه کرد و گفت:
– یعنی دلیلتون برای ازدواج مجدد بچه پسره؟
– بله آقای قاضی مگه ایرادی داره؟
همدم تنهایی
من و خواهرم که سواد درست و حسابی نداریم، روز عقد داداش عروس با وکالت اومد محضر، بعدا فهمیدیم که چه کلاهی سرمون رفته! اون دختره که به خواهرم نشون دادن رو به ما نداده بودن! یه پیرزن که یکی دو سالم از خودم بزرگتره رو عقد کردم.
دوست عزیزم
همینطور احمقانه فکر میکنی که هیچی نمیشی! من که میدونم تو از این پیرمرده خوشت نمیاد و برای پول زنش شدی. ازش بکن برو برای خودت یه زندگی خوب درست کن لذتشو ببر.
مجبورم کردی
اگر تو خونه خریدی و اون ماشینت عوض کردی بخاطر این بود که من خرج خونه رو دادم و تو هی پولهات جمع کردی، وام گرفتی حالا برای من شاخ شدی؟!
جراحی لعنتی
از همان سال اول دانشگاه عاشقش شدم. قیافه و برورویی هم نداشت اما نجابتش برای من همه چیز بود. اولینبار یکی از اساتید خانم را واسطه کردم تا در جریان علاقه من به خودش قرار بگیرد، اما خیلی راحت دست رد به سینهام زد…
خداحافظ
30 خرداد 1402 1402-10-12 13:45آخرین مطالب
مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
3 آذر 1403برید زندگی کنید
3 آذر 1403مطالب پربازدید