پریشان
4 مهر 1402 1402-07-18 10:14پریشان
- متادخت
- 4 مهر 1402
- 9:05 ق.ظ
- No Comments
احمد در عصبانیت به همسرش میگوید که او را سه طلاقه کرده. حالا احمد، پریشان خودش را به روحانی روستا رسانده تا ببیند تکلیف زندگیاش چه میشود.
به گزارش متادخت، مرد دو زانو رو به روی روحانی پیر روستا نشسته و در دلش آشوبی به پا بود. با اشتباهی که کرده خودش را بیچاره کرده بود. روحانی کتابی را که در دست داشت بست و لبخندی تحویل مرد داد و گفت:
- خب بگو ببینم اوس احمد چی شده کله سحر این طوری اومدی سراغ من؟
اوس احمد کمی کمرش را صاف کرد، آب دهانش را قورت داد و بعد گفت:
- راستش حاج آقا! یه چیزی شده که دارم دیوونه میشم، اومدم شما یه راه حلی جلو پام بذاری
روحانی پیر دستی به ریش سفیدش کشید و گفت:
- بگو ببینم بابا چی شده انقدر پریشونی؟
- راستش از خدا که پنهون نیست از شما چه پنهون، دیشب خسته و کوفته برگشتم خونه، با یکی از کارگرا دعوام شده بود. رسیدم دیدم عیال هم خونه نیست خلقم تنگتر شد. وقتی برگشت خونه دعوامون شد. نمیگم که من مقصر نیستم، چرا! منم مقصر بودم ولی تقصیر عیال هم بود انقدر حاضر جوابی کرد تا این که اعصابم خرد شد، گفتم: جمع کن برو خونه بابات که سه طلاقت کردم. اینو که گفتم انگار موی عیالو آتیش زدم. زود وسایلشو جمع کرد و گفت: ما دیگه به هم حرومیم و شبونه رفت خونه باباش. حالا من چیکار کنم حاجی درست میگه؟
روحانی پیر لبخندی زد و گفت:
- اول جواب سوالتو میدم که بدونی هیچ اتفاقی نیفتاده، ولی بعد باید با هم مفصل صحبت کنیم درمورد این که چطوری با همسرت رفتار کنی، عیالتم بیار اونم باید بشنوه
- چشم میارم. شما بگید حاجی دارم دیوونه میشم
- پسرم! طلاق شرایطی داره، همین طوری نیست که، بعد ما اصلا سه طلاق در یک مجلس نداریم که زنت بخواد بهت حرام ابدی بشه. اونی که خانومت شنیده چیز دیگهایه که برات میگم ولی فعلا همین قدر بدون برای طلاق باید صیغه طلاق خونده بشه دوتا مرد عادلم شاهد باشن، تو صیغه طلاق خوندی؟
- نه حاجی
- پس پاشو برو دست زنتو بگیر بیار که با جفتتون کار دارم.
پیوست
ماده 1134 قانون مدنی: طلاق باید به صیغه طلاق و در حضور لااقل دو نفر مرد عادل که طلاق را بشنوند واقع شود.
مطالب مرتبط
نمکِ روی زخم
به گزارش متادخت، دور خودش میچرخید و همانطور که سعی میکرد اتاق را تمیز کند، تند تند و بدون وقفه حرف میزد. سمانه همانطور که...
برای همیشه
به گزارش متادخت، دست در دست همدیگر در پارک قدم میزنیم. همیشه دوستش داشتم، وقتی که خانوادهاش با ازدواجمان مخالفت کردند دیوانه شدم. دلم میخواست...
احرام عاشقانه
به گزارش متادخت، از دور که میآید، نگاهش میکنم ولی زود سرم را پایین میاندازم. این چند روز که در کاروان زیر نظرش داشتم بدجور...
پریشان
4 مهر 1402 1402-07-18 10:14آخرین مطالب
زمان طلایی تشخیص «ناباروری» در زوجهای نابارور
16 اردیبهشت 1403صعود «ناهید کیانی» به رتبه دوم رنکینگ المپیکی
16 اردیبهشت 1403اعلام آمادگی ارمنستان برای برگزاری نشست جهانی زنان تاثیرگذار
16 اردیبهشت 1403مطالب پربازدید