زهرا محمودی
27 خرداد 1403 1403-04-24 10:12زهرا محمودی
- متادخت
- 27 خرداد 1403
- 8:37 ق.ظ
- No Comments
به گزارش متادخت، این بار تعدادمان خیلی کم بود. فقط با چند رزمنده به خط رسیدیم. هر موقع که میدیدمشان انگار بچههای خودم باشند دلم شاد میشد. وسایلی که همراه خودم برده بودیم را بینشان تقسیم کردم انگار بار سنگینی از روی دوشم برداشته شد. مشغول جمع و جور کردن بودم که یکی از رزمندهها کنار آمد و گفت:
- با من میآید؟
بلند شدم و همراهش تا کنار توپ 106رفتم. با دست به توپ اشاره کرد و گفت:
- مادر! این توپ رو روی سنگر فرماندهی عراقی تنظیم کردیم. دوست داریم با دست شما به طرفشون شلیک بشه انشالله که به هدف میخوره و کلی از فرماندههای عراقی و به درک واصل میشن.
نگاهی به توپ 106 کردم و گفتم:
- پسرم من توپ 106 رو نمیشناسم، اصلاً باهاش کار نکردم. نمیتونم مادر..
از گوشه و کنار صدا بلند شد:
- شما نگران نباشید ما کمکتون میکنیم.
بالای توپ رفتم و با کمک رزمندهها گلوله را در جای مخصوص قرار دادم. سعی کردم هر چه میگویند مو به مو انجام بدهم. گلوله را که شلیک کردم فریاد الله اکبر و صلوات بلند شد. انگار به هدف خورده بود. در دل خودم هم غوغایی بود. بیسیمچی با خط تماس گرفت، صدای فریاد شادی رزمندهها از آن طرف خط شنیده میشد:
- درست به هدف خورد از تحرکشون معلومه تعداد زیادی راهی جهنم شدن.
خدا رو شکر کردم که رو سفیدم کرده بود.
***
دستم بند بود که آمد کنار و گفت:
- خانم محمودی! مواظب باشید که صدام برای سرتون جایزه تعیین کرده!
برگشتم و با تعجب نگاهش کردم.
- دارید شوخی میکنید؟
- نه والله! جدی میگم. خبر به گوشش رسیده که اون گلوله توپ که به مقر فرماندههاشون خورده رو یه زن شلیک کرده صدام هم انقد عصبانی شده که برای دستگیری و سرتون جایزه تعیین کرده.
ناخودآگاه لبخندی روی لبم نشست. معلوم بود خدا هم از شلیک آن توپ راضی بود.
مطالب مرتبط
ام غانم
زینالعابدین سنگها را در دست گرفت و مهر خود را بر آنها زد و دوباره به امغانم سپرد و آرام گفت: این کار سِری است که نباید کسی را از آن مطلع کنی..!
زینب علی ابوسالم
دختر هجده ساله فلسطینی که قصد داشت داخل یک اتوبوس عملیات استشهادی انجام دهد توسط پلیش شناسایی شد و در زمان دستگیری خودش را در میان صهیونیستها منفجر کرد و ۳۵ صهیونیست به خاک و خون کشیده شدند.
اسماء بنت یزید انصاری اوسی
اسماء دختر یزید بن سکن انصاری اوسی، از سخنورترین زنان عرب و محدثه بود که به شجاعت و دلیری شهرت داشت. او در این نبرد با شدت گرفتن جنگ به میدان رفت و 9 تن از رومیان را از پای درآورد.
نیره سادات احتشام رضوی
نیره سادات یک ساعت و نیم بیوقفه سخنرانی کرد و بعضی از مردم در گوش هم زمزمه میکردند که روح نواب صفوی در همسرش حلول کرده است!
شهناز محمدی زاده
سلام منو به پدر و مادرم برسون و بگو که منو ببخشن و از راهی که انتخاب کردم، راضی باشن. من خوشحالم که دارم شهید میشم.
وفا علی ادریس
نزدیک مرکز خرید که رسید ایستاد برگشت و پشت سرش را نگاه کرد و با خودش فکر کرد کاش مسجدالاقصی از اینجا معلوم بود. زیر لب شهادتین را خواند. مرکز خرید مثل همیشه پر از صهیونیست بود.
زهرا محمودی
27 خرداد 1403 1403-04-24 10:12آخرین مطالب
مرد و زنِ همراه، خانواده متعادل
3 آذر 1403برید زندگی کنید
3 آذر 1403مطالب پربازدید