بلاگرها در مسیر مصرف‌گرایی

سناریو شروع می‌شود، یک دنبال‌کننده بصری با دیدن این نظرات و نمایش‌ها، و علاقه حدودی به آن بلاگر، خود را در تنگنای «یکسان‌سازی» می‌بیند. یکسان‌سازی که اگر اتفاق نیفتد از خیل یکسان‌سازان دیگر عقب افتاده و خود را یک شکست خورده تلقی می‌کند و لذا برای فرار از این به ظاهر شکست، به خرید همان تجملات رفته و ذهن خود را ارضا کرده که موفق شدم. از این روست که زندگی‌های لوکس‌شده‌ قرضی را در خانه‌های استیجاری غیرلوکس می‌بینیم و انگشت به دهان از این همه تناقض، در فکر فرو می‌رویم که نکند من هم از قافله عقبم. قافله‌ای که فرهنگ مصرف‌گرایی را افتخار خود می‌داند و قناعت را مذموم می‌شمارد.

به گزارش متادخت، برخی از کلمات در دوره‌ای کمتر از یک دهه به سبدالگویی زبان فارسی اضافه شده‌است و هنوز حتی تعریف جدیدی از آن توسط محققان عنوان نشده‌است. در میان انبوه این کلمات، کلمه بسیار جدیدی با عنوان «بلاگر» در 5 ساله اخیر به وفور به گوش ما می‌خورد. بلاگر در یک تعریف کلی (فارغ از عنوان اولیه آن که به معنای وبلاگ‌نویس است) به فردی اطلاق می‌شود که در شبکه‌های اجتماعی در یک حوزه خاص محتوای صوتی و تصویری جذاب تولید می‌کند. این فرد با توسعه سریع این شبکه‌ها و علاقه وافر جامعه به دریافت‌های بصری، هر آن‌چه را که بخواهد، فارغ از تخصص، ماهیت و ارزش‌گذاری، به بیننده و به اصطلاح دنبال‌کننده القا می‌کند. دنبال‌کننده هر روز علاقه بیشتری به این بلاگر پیدا کرده و در ادامه به واسطه اثرپذیری ناخودآگاه، دنبال‌کننده‌ معنوی و روانی آن بلاگر می‌شود. این‌جاست که یک شمشیر دولبه در پیش روی اجتماع فالوور قرار دارد. از یک سو بلاگر می‌تواند اثرات روانی مثبت بر روی دنبال‌کننده خود داشته باشد و از طرف دیگر باعث تخریب زندگی روزمره دنبال‌کننده خود باشد. حال که تخصص، حداقل امتیاز را در دریافت مدرک بلاگری دارد و فیلتری برای تائید و یا عدم تائید رفتار و گفتار بلاگر وجود ندارد، مطمئنا اثرات مخرب این رفتارها می‌تواند بسیار بیشتر از اثرات سازنده باشد.

 

اثرات بلاگرها بر مصرف‌گرایی

اگر بخواهیم مهم‌ترین اثرات بلاگری را در حوزه‌های مختلف دسته‌بندی کنیم، در ابتدا در حوزه اجتماعی و اخلاقی و سپس در حوزه اقتصادی است. هدف ما در این‌جا بحث در حوزه اقتصاد و خانواده است. البته منظور از این متن، همه بلاگرها نیستند و جامعه هدف این متن، آن دسته از بلاگرهایی هستند که صرفا خروجی خارج از حیطه سرگرمی و تفنن سطحی و نزدیک به غیر ضرور جامعه ندارند. هدف اصلی بلاگری در وهله اول دیده شدن و در ادامه، کسب درآمد است. در واقع فضای مجازی به دیده‌شدن سریع یک فرد کمک کرده و همین امر می‌تواند در حوزه اقتصادی به او کمک زیادی کند. اگر این بلاگر یک تولیدکننده محصول یا ارائه‌دهنده یک خدمت باشد، علاوه بر کمک به وضعیت اقتصادی خود، به وضعیت اقتصادی جامعه نیز کمک می‌کند. اما اگر هیچ‌کدام از این موارد را نداشته باشد و صرفا نمایش‌گر ویژگی‌های بصری ظاهر خود، زندگی خود، روزمرگی خود، علایق شخصی خود و دیگر موارد مربوط به «خود»  باشد، نه تنها از نظر اجتماعی و فرهنگی بلکه از نظر اقتصادی نیز، موجب رواج مصرف‌گرایی در خانواده و زندگی دنبال‌کننده خود می‌شود.

 

گلوله برف مصرف‌گرایی

بلاگر پوچ بی‌محتوا ولی اثرگذار دارای چند یا چند ده یا چند صد K فالوور، از روزمرگی‌ها و امور شخصی خود محتوا تولیدکرده و به بیننده خوراک می‌دهد و تنها چیزی که برای نمایش دارد الگوهای مصرفی است که به واسطه گرفتن تبلیغات، به ذهن مخاطب می‌دهد. مخاطب دنبال‌کننده که مبهوت این نمایش ظاهری می‌شود و از پشت پرده آن خبری ندارد در فکر فرو رفته که «وای این بلاگر کجا و من کجا» و همین امر اولین کلید مصرف‌گرایی را روشن می‌کند. در واقع دنبال کننده چنان مقهور تصویر نمایشی بلاگر خود است که نمی‌داند این تصویر ظاهر قضیه است و در واقعیت اصلا چنین نیست و در بسیاری از موارد، وضعیت بلاگر دقیقا برعکس نمایشی است که ارائه می‌دهد. اما دنبال‌کننده بدون در نظر گرفتن این مطلب، هر روز به دنبال محتواهای دیگر بلاگر رفته و تغییرات روزمرگی را دنبال‌کرده و خود را با آن همگام می‌کند و به مشابه گلوله برفی که تصاعدی در حال رشد است، مصرف‌گرایی را افزایش می‌دهد.

 

من می‌خوام شبیه تو باشم!

در حوزه زنان این تاثیرپذیری بیشتر بوده و هم زنان بلاگر و هم زنان دنبال‌کننده، هر دو شتاب بیشتری در مصرف‌گرایی از خود نشان می‌دهند. خانمی از زندگی لوکس خود (که مشخص نیست واقعی است یا تبلیغی) یک ویدئوی کمتر از یک دقیقه‌ای گذاشته و در ادامه کامنت‌های دنبال‌کننده‌های تقلبی که از او تعریف و تمجید می‌کنند را با خود همراه می‌کند و حالا سناریو شروع می‌شود، یک دنبال‌کننده بصری با دیدن این نظرات و نمایش‌ها، و علاقه حدودی به آن بلاگر، خود را در تنگنای «یکسان‌سازی» می‌بیند. یکسان‌سازی که اگر اتفاق نیفتد از خیل یکسان‌سازان دیگر عقب افتاده و خود را یک شکست خورده تلقی می‌کند و لذا برای فرار از این به ظاهر شکست، به خرید همان تجملات رفته و ذهن خود را ارضا کرده که موفق شدم. از این روست که زندگی‌های لوکس‌شده‌ قرضی را در خانه‌های استیجاری غیرلوکس می‌بینیم و انگشت به دهان از این همه تناقض، در فکر فرو می‌رویم که نکند من هم از قافله عقبم. قافله‌ای که فرهنگ مصرف‌گرایی را افتخار خود می‌داند و قناعت را مذموم می‌شمارد.

پایان​.

به قلم شهلا جهانبازی، ارشد مطالعات زنان دانشگاه الزهرا

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

مطالب مرتبط