به گزارش متادخت، مخاطب ایرانی روایت عشق را زیاد شنیده است، اما عشق امیر و شیرین در آن برهه تاریخی دیگر نوبر است؛ عشقی که با پنهانکاری، در جلسه بازجویی ساواک به طرز عجیبی آغاز شد. عشق دختر طبقه مرفه (با معرفی مهسا حجازی) به پسری از قشر بازار و بافت سنتی (هوتن شکیبا). «تاسیان» آنقدر ضعیف و سطحی حرکت کرد که اگر مخاطب چند قسمت را هم نمیدید، چیزی از پیرنگ داستان را از دست نمیداد.
شیرین به شخصیتی «ناپخته»، «خام» و «غرق در رویا» تقلیل یافت که روایتگر فرصتسوزی بزرگی در داستان است. ناپختگی رفتار شیرین ـ ترک خانه پس از سیلی پدر، چند شب غیبت، فرار به شهر دیگر با معشوق، جعل امضا برای عقد ـ همگی در تقابل آشکار با واقعیتهای اجتماعی دههی ۵۰ ایران قرار دارد.
این «عشق فانتزی» با الگوی تکراری «مرد فقیر، زن ثروتمند» نهتنها غیرقابل باور و تکراری است، بلکه کرامت زن را در چرخهای از تصمیمهای کودکانه محو میکند. شیرین و امیر روایتگر عشقی کمعمق و خالی از عقلانیت هستند. تمرکز بر «مثلث عشقی ضعیفِ شیرین، امیر و شهرام» و گریم نامناسب شخصیتها (مانند موهای نارنجی امیر)، بر ضعف فیلم میافزاید. «تاسیان» نتوانست از شیرین و امیر، عشق ماندگاری در ذهن مخاطب ایجاد کند؛ مخاطبی که مثلث عشقی شهرزاد، فرهاد و قباد را با چشم دل دیده، ذائقهاش پذیرای عشق دمدستی و بچگانهی امیر و شیرین نخواهد بود.

تاسیان و خانوادهی سنتی ـ مدرن
«تاسیان» در نمایش ساختار قدرت در خانوادههای سنتی ـ مدرن نیز شکست میخورد. گویی پاکروان جایی بین سنت و مدرنیته گیر کرده است. پدر خانواده (با بازی بابک حمیدیان) هم بسیار شیک و جذاب و همراه است و هم مردسالار و زورگو و بیمنطق. این تناقض شاید همان گذار سنت به مدرنیته در خانواده باشد. نجات میخواهد با دختران همراه شود اما حس غیرتمندی و مردسالاری همچنان بر او غلبه دارد.
روایتهای زنانه تاسیان
زنان در تاسیان فرای داستان اصلی آن هرکدام بهنحوی نقشآفرینی میکنند. هما و مریم در کنار شیرین خانواده نجات را تشکیل میدهند و حوری نامادری مهربان او پنهانی برایش مادری میکند.
هما (پانتهآ پناهیها): عمهای که خود تجربه تلخ زندگی با مردی سیاسی را پشت سر گذاشته، به ستون محکم خانواده تبدیل میشود. رفتار حمایتگرانه او با شیرین و مریم، تلاش برای بهبود روابط و خردمندی نسبی در بحرانها، تصویری واقعی از درایت زنانه در دل سنت ارائه میدهد. هما بهعنوان نقش واسطهگر بین نجات و دختران، تلاش دارد مسیر جدیدی بین سنت و مدرنیته باز کند؛ راهی که هنوز تجربه نشده و انتهایش ناپیداست.
مریم (نازنین بیاتی): رابطه مریم با پدر و دایی قابلتوجه است و مخاطب را درگیر میکند. اما عشق بیسنخیت او به یک انقلابی درجهچندم، بدون پسزمینه روانشناختی، تنها «چکشی» برای اتصال داستان به فضای انقلاب است. گویی کارگردان فقط تلاش میکند هرکدام از شخصیتها را به نوعی با انقلاب و حوادث آن درگیر کند. هیچ نقطهی اشتراکی بین مریم و عشق انقلابی او وجود ندارد، اما با این وجود بیاتی نقش را خوب از کار درآورده است.

حوری (ریحانه رضی): اگرچه بازی قدرتمند و پررنگبودن «بُعد ارزشی» او جذاب است، اما شخصیتاش بیشتر تکبُعدی و ایدئولوژیک باقی میماند. حوری در تقابل با جمشید نجات، نقش را درست از کار درمیآورد؛ زنی پخته، عاقل و با رفتار و منش حسابشده. احساس عذاب وجدان در ارتباط با افراد انقلابی که در منزل او کشته شدهاند، تا انتهای داستان او را رها نمیکند. نقطه عطف حوری، سکانسهای تقابل با حمیدیان است که عشقی بیقید و شرط ولی همراه با خردورزی را نشان میدهد.
ردپای مشترک عشق
در میان پیچوخمهای پرتنش «تاسیان»، یک خط روایی ثابت، زنان داستان را به هم پیوند میزند: تشنگی برای عشقورزی در قالب رابطهای بالغ، امن و دوسویه.
از هما و شیرین تا مریم و حوری؛ هیچکدام تکزیستی را انتخاب نکردهاند. اینجا عشق نه یک حاشیه، که خواسته مشترک زنانی است که با تمام تفاوتهایشان، در جستجوی مردی معقول و پیوندی انسانی میگردند. واقعیت آن است که پاکروان از این نقطه عطف پیرنگ داستان بهخوبی استفاده نکرده و روابط عاشقانه را ـ با در اختیار داشتن تیم قدرتمند بازیگری ـ آنطور که بایسته است از دل قصه بیرون نکشیده است.
برخلاف بسیاری از روایتهای تلویزیونی که زنان را در حاشیه عواطف مردانه تجسم میکنند، «تاسیان» عطش عاطفی زنان را محور حرکت شخصیتها قرار داده است. نفی گفتمان «زن تنها بهمثابه موجودی کامل» در «تاسیان» مشهود است. پاکروان در تلاش بود تا نشان دهد زنان، نه از سر نیاز، که از سر خواست انسانیِ دیدهشدن و تقسیم عواطف، در پی رابطهاند. اینجا عشق نه نقطهضعف که حق طبیعی شخصیتهاست. با این وجود، باز هم عشق مریم به نادر چندان برای مخاطب دلچسب نبود. عشق امیر و شیرین بچگانه و سطح پایین از آن درآمد و شاید تنها عشقی که میتوان از آن در قالب پرداخت فیلمسازی دفاع کرد، عشق نجات و حوری بود.

نجات تاسیان
ای کاش «تاسیان» برای نجات خود از تکرار و سکانسهای کشدار و خستهکننده، از ظرفیت بازیگران بهتر استفاده میکرد. بهجای عشقهای فانتزی و فرارهای رمانتیک، پرداختن به دغدغههای واقعی زنان آن دوران در گذار از سنت به مدرنیته، فشارهای خانوادگی و تلاش برای جستجوی هویت و عشق، میتوانست «تاسیان» را از اسارت کلیشهها نجات دهد.
اکنون این سریال در حافظهی مخاطب، نه بهخاطر نگاه ژرف به زنان، که بهخاطر فرصتهای سوخته در بازتاب تاریخ ثبت خواهد شد.
به قلم دکتر پگاه روشان، جامعهشناس و منتقد فیلم و سریال









