به گزارش متادخت، در سالهای اخیر، مسئله «حجاب» و «حیا» به یکی از محورهای اصلی گفتوگوهای فرهنگی و اجتماعی در ایران تبدیل شده است؛ موضوعی که از سویی با ارزشهای دینی و هویتی جامعه ایرانی گره خورده و از سوی دیگر، در متن تحولات اجتماعی و نسلی، با قرائتها و برداشتهای تازهای مواجه شده است. بسیاری از تحلیلگران بر این باورند که تمرکز صرف بر حجاب به عنوان یک الزام قانونی، بدون توجه به ریشههای درونی و اخلاقی آن، نهتنها کارآمدی فرهنگی ندارد بلکه میتواند فاصله میان سیاستگذاران و بدنهی جامعه را افزایش دهد.
در همین زمینه، برای واکاوی عمیقتر نسبت میان «حیا» و «حجاب» و درک تفاوتهای نسلی در مواجهه با این دو مفهوم، با خانم شیما علیآبادی، پژوهشگر حوزه زن و خانواده و مدیر واحد تهران پژوهشکده زن و خانواده، گفتوگو کردهایم.
- چرا سیاستگذاریهای فرهنگی در حوزه حجاب به نتایج مطلوب نرسیدهاند؟
ویژگیهایی در متن و بطن جامعه ایرانی وجود دارد که با ارزشهایی که گفتمان رسمی تمایل دارد آنها را در جامعه نهادینه کند، قرابت و همسویی قابلتوجهی دارد. اگر سیاستگذار و برنامهریز اجتماعی و نظام حکمرانی ما بر همان ارزشهایی که در جامعه ایرانی وجود دارد تکیه کنند، میتوانند جامعه را به الگوی مورد نظر خود نزدیکتر کرده و در فضای گفتمانی، ارزشی و هنجاری، راحتتر مدیریت و حکمرانی کنند.
یکی از مباحثی که به حق و شایسته بود پس از انقلاب اسلامی برای آن برنامهریزی دقیقی انجام شود، موضوع حجاب است. با توجه به اینکه در گفتمان انقلاب اسلامی، آنچه اهمیت دارد خروج زنان از ابژگی جنسی و مقابله با کالاییسازی و شیءانگاری زن است، قانون حجاب به تصویب رسید. این قانون در واقع تلاشی بود برای تثبیت ارزشی که زن را از جایگاه ابژه بودن خارج کند.
با وجود تصویب قانون حجاب، در عرصه برنامهریزی اجتماعی، اجرای مناسب و عزم جدی برای تحقق آن چندان صورت نگرفت. در مقاطع مختلف، اقدامات گوناگونی انجام شد؛ از برخوردهای انتظامی گرفته تا برنامهسازیهای فرهنگی در حوزه مد و لباس، اما هیچیک بهصورت اصولی، منسجم و بنیادین اجرا نشد.
آنچه در سیاستگذاریهای مرتبط با حجاب مغفول مانده، مفاهیم همپیوند با حجاب است؛ مفاهیمی همچون حیا، غیرت و عفاف که در ادبیات دینی ما جایگاه والایی دارند. اگر این مفاهیم پررنگ شوند، خود بهصورت طبیعی به تعمیق و گسترش حجاب کمک میکنند، چراکه این مفاهیم در واقع مغز و جوهره حجاب محسوب میشوند.
اگر برنامهریزیهای ما بر محور توسعه مفهوم حیا یا غیرت متمرکز شود، دست سیاستگذار برای مدیریت فرهنگی جامعه در زمینه حجاب بازتر خواهد بود و جامعه نیز همراهتر میشود. درواقع، برای تقویت حجاب، شاید بهتر باشد بهجای تمرکز مستقیم بر خودِ حجاب، بر مفاهیمی چون حیا و غیرت کار کنیم.
- چگونه میتوان از مفهوم «حیا» بهعنوان نقطه آغاز برای اقناع اجتماعی در حوزه حجاب استفاده کرد؟
مفهوم «حیا» در فرهنگ ایرانی ریشهای بسیار عمیق دارد و بخشی از بنیانهای فرهنگی جامعه ما را شکل میدهد. میتوان از منظر تاریخی، اجتماعی و حتی فطری و دینی این مفهوم را تحلیل کرد. در ادبیات دینی نیز، حیا یکی از ویژگیهای فطری و انسانی معرفی شده است.
جامعه ایرانی حتی بدون دخالت مستقیم ساختاری نیز تا حدودی توانسته این مفهوم را حفظ کند و خود را با آن تعریف نماید. هرچند در طول دهههای اخیر، درک جامعه از مفهوم حیا دچار تغییر شده است، اما این تغییر به معنای حذف یا بیاهمیت شدن آن نیست. بررسیهای اجتماعی نشان میدهد که حتی در وضعیت کنونی نیز، مفهوم حیا در میان مردم -بهویژه زنان- زنده است و برایشان اهمیت دارد.
در پژوهشی که انجام دادهام، با گروهی از زنان از طیفهای گوناگون پوشش گفتوگو کردم؛ از بانوانی که پوشیه میزدند تا زنانی که حجاب نداشتند و حتی در حوزه عمومی کشف حجاب کرده بودند. در این گفتوگوها، محور بحث «مفهوم حیا» بود. نکته جالب این بود که تمام این زنان، صرفنظر از نوع پوشش، برای مفهوم حیا ارزشی ویژه قائل بودند و آن را در کنشهای خود دخیل میدانستند.
برای نمونه، زنی که در مهمانیها شرکت میکرد و حجاب نداشت، میگفت: «وقتی به مهمانی میروم، بعضی لباسها را نمیپوشم چون احساس میکنم اگر آن مدل لباس را بپوشم، دیگر از حیا به دورم…»
یعنی در عین بیحجابی، برای خود حد و مرزهایی قائل بود و نسبت به مفهوم حیا آگاهانه عمل میکرد. این نشان میدهد که مفهوم حیا هنوز در ذهن جامعه فعال است و کارکرد دارد، هرچند ممکن است برداشتها از آن متفاوت باشد.
تمام زنان شرکتکننده در پژوهش تأکید داشتند که حیا برایشان مهم است و تمایل دارند این ارزش را به نسل بعدی، بهویژه دخترانشان، منتقل کنند. حتی وقتی قصد داشتند فردی را از دایره ارتباطی خود حذف کنند، از برچسب «بیحیا» برای طرد او استفاده میکردند.
در تحلیل پاسخها، وجه مشترک در میان تمام تعاریف این بود که حیا عاملی درونی است که زن را از ابژگی و خودابژگی بازمیدارد. به بیان دیگر، حیا نیرویی وجودی در زن است که مانع از آن میشود خود را در معرض نگاه کالایی و ابژهانگارانه قرار دهد و او را به سمت حفظ متانت در گفتار، رفتار و نوع پوشش سوق میدهد.
این معنا از حیا، با فلسفه حجاب در گفتمان انقلاب اسلامی همسو است؛ جایی که حجاب به عنوان ابزاری برای حضور کرامتمند زن در عرصه عمومی مطرح میشود، بهگونهای که زن نه ملعبه جامعه مردان باشد و نه ابزار نظام سرمایهداری.
از این منظر، میتوان گفت درک فعلی جامعه از مفهوم حیا، با نگاه انقلاب اسلامی به حجاب نزدیکی قابلتوجهی دارد. این نزدیکی میتواند به سیاستگذار اجتماعی کمک کند تا در برنامهریزیهای خود برای حجاب، نقطه آغاز را از تقویت و تبیین مفهوم درونیِ حیا قرار دهد.
چنانچه سیاستگذار، «بیحجابی» را مستقیماً معادل «بیحیایی» بداند و از همان نقطه ورود کند، جامعه با او همراه نخواهد شد. اما اگر گام نخست را بر پایه فهم و درک زنان از مفهوم حیا بنا نهد، مسیر اقناع و همراهی اجتماعی هموارتر خواهد بود.
- نسل جدید دختران چگونه مفهوم «حیا» را تعریف میکنند و چه جایگاهی برای آن قائل هستند؟
در پژوهش من، گفتوگوها عمدتاً با زنان دهه ۶۰، ۷۰ و اوایل دهه ۸۰ انجام شد. در این گروهها مشاهده شد که هنوز درکی از مفهوم حیا وجود دارد که میتواند مبنای برنامهریزی فرهنگی قرار گیرد. آنان حیا را نه امری صرفاً ظاهری، بلکه درونی، اخلاقی و ارزشمند میدانستند.
اما درباره نسلهای جدیدتر -دهه ۸۰ و ۹۰- باید با دقت و احتیاط سخن گفت. به نظر میرسد این نسل تا حدودی از درک سنتیِ حیا فاصله گرفته است. بخشی از این فاصله به دلیل تغییرات فرهنگی و رسانهای است و بخشی دیگر به خاطر غفلت سیاستگذاران فرهنگی از تقویت این مفهوم در نظام آموزشی و اجتماعی و این غفلت خطایی راهبردی بوده است. با این حال، لازم است بررسی دقیقی انجام شود تا مشخص گردد آیا واقعاً این نسل از مفهوم حیا فاصله گرفته، یا اینکه برداشت جدیدی از آن دارد. به باور من، حیا مفهومی ریشهدار در جامعه ایرانی است و تا زمانی که نهاد خانواده پابرجاست، این ارزش نیز بهطور کامل از بین نخواهد رفت. در خانواده ایرانی، حتی اگر برخی رفتارهای بیرونی تغییر کرده باشد، هسته اخلاقیِ حیا هنوز زنده است.
از اینرو، بعید میدانم نسلهای جدید بهطور کامل این مفهوم را از دست داده باشند. البته کار فرهنگی در این زمینه برای نسل جدید سختتر خواهد بود و شاید لازم باشد شیوههای جدیدتری برای بازنمایی و انتقال آن بهکار گرفته شود، اما این مفهوم هنوز ظرفیت فرهنگیِ فعالی دارد و میتوان بر مبنای آن برنامهریزی کرد.
- نقطه آغاز سیاستگذاری فرهنگی در حوزه حجاب را چه باید دانست: اجبار بیرونی یا تقویت ارزشهای درونی؟
در برنامهریزی کلان طبعاً بخشی از کنترل و اجبار اجتماعی وجود دارد و این امر در حوزه حجاب نیز اجتنابناپذیر است. نمیتوان همه امور را تنها به تنظیمگری خانواده یا خودِ جامعه واگذار کرد، زیرا برخی پدیدههای فرهنگی و رسانهای میتوانند بنیانهای ارزشی را تحت تأثیر قرار دهند. بااینحال، باید توجه داشت که بخشهای مرتبط با اعمال اجبار باید درصد بسیار اندکی از سیاستگذاری را تشکیل دهد و تنها در موارد خاص و حداقلی به کار رود. عمده سیاستگذاریها باید بر مولفههایی استوار باشد که در فرهنگ جامعه ریشه دارند و جامعه بهصورت طبیعی با آنها همحس و همراه است؛ مفاهیمی مانند حیا.
اگر سیاستگذاریهای فرهنگی و اجتماعی بر پایه همان درک درونی از حیا که زنان امروزی دارند انجام شود -نه الزاماً برداشت رادیکال و سختگیرانه از آن- میتوان انتظار داشت جامعه با سیاستهای حوزه حجاب همدلتر شود.
حیا در نگاه بسیاری از زنان امروزی، امری درونی است که زن را از خودابژگی و ابژهشدن بازمیدارد. اگر برنامهریزیهای اجتماعی و فرهنگی بر اساس این تعریف حداقلی اما مشترک از حیا پیش برود، جامعه با سیاستهای مرتبط با حجاب احساس همسویی بیشتری خواهد کرد.
در چنین شرایطی، آن بخش اندکی از جامعه که نیاز به کنترل قانونی دارد نیز در اقلیت خواهد بود، و اکثریت جامعه با سیاستهای فرهنگی و تربیتی همراهی خواهد کرد. بنابراین، نقطه آغاز سیاستگذاری باید بر حیا به عنوان ارزش درونی، اخلاقی و انسانی متمرکز شود، نه بر اجبار بیرونی.










یک پاسخ