سپیده میخواهد خودش را از وضعیتی که در آن گرفتار شده …
عطیه و صادق قصد ازدواج دارند که خبری تمام رشتههای آنها …
شهلا میخواهد سهم ارثیهاش را بگیرد، اما برادرانش معتقدند دختر از …
امیر برای ازدواج با همسرش دروغ گفته و حالا مادر امیر …
استکان چایاش را برداشت، باید خودش را آرام نشان میداد، وقت …
دلش برای دیوید میسوخت اما کاری از دستش برنمیآمد. او نمیتوانست …
خیلی دیر شده بود، آن روزها عشق جوری چشمانش را کور …
همه چیز به خوبی پیش میرفت که سیما خودش را رساند، …
چهار سال است که به تنهایی و بیخبر از همسرش، فرزندشان …
سالهای عذاب حلیمه تمام شده بود او تصمیم گرفته بود همه …
هنوز یک ماه از طلاقشان نگذشته که جمشید میمیرد و حالا …
سهیلا در دوراهی مانده تا بین رفتن به کانادا با همسرش …