به گزارش متادخت، سریال «شغال» به کارگردانی بهرنگ توفیقی، فراتر از یک درام خانوادگی پرکشش، به سوژهای اجتماعی بدل شده است. این اثر تنها به قصهپردازی حول محور قدرت، ثروت و خیانت بسنده نکرده بلکه یکی از دردناکترین و تابوترین معضلات جامعه یعنی «تجاوز»، ریشهها و تبعات پس از آن را محور اصلی گرههای داستانی خود قرار داده. آنچه «شغال» را به اثری قابل تأمل بدل میکند، نه صرفاً پرداخت به این واقعه که واکاوی جامعهشناسی و روانشناختی قربانی و متجاوز و پیچیدگیهای «سکوت» و «افشا» از نگاه زنان داستان است؛ زنانی که در مواجهه با ساختاری ناعادلانه، مجبور به انتخابهایی به غایت دشوار میشوند.
شروع شغال با یک زخم کاری
سریال از همان قسمت نخست، مخاطب را با طیفی از معضلات اجتماعی جدی از جمله قمار، شرطبندی، مواد مخدر و… مواجه میسازد و به سرعت، گره اصلی قصه را حول محور «تجاوز» نشان میدهد. در کنار پرداختن به تبعات فرهنگی و اجتماعی تلخ این حادثه برای قربانی، سریال با استفاده از فلشبک، مسیر روایت را به گذشته «کامیار» میکشاند. این بخش از داستان، عمیقاً به ریشهیابی و کالبدشکافی شخصیت او میپردازد. واکاوی زخمهای عمیق کودکی کامیار، این پرسش را به ذهن مخاطب میآورد که آیا ریشه شخصیت ویرانگر و «شغالصفت» کنونی او را باید در گذشتهاش جستجو کرد یا خیر؟ طلاق والدین، غیبت پدر، ازدواج مجدد مادر و خلاء عاطفی ناشی از این بیثباتی و زندگی نابهسامان خانوادگی به عنوان عوامل بنیادینی تصویر میشوند که بذر بیاعتنایی به حقوق دیگران و نیاز وسواسگونه به سلطه و قدرت را در وجود او کاشتند. بنابراین، سریال تنها به قضاوت یک حادثه نمیپردازد بلکه با نشان دادن پیوند ناگسستنی بین ترومای کودکی و رفتارهای بزرگسالی، لایههای پیچیدهای از علل و معلولهای یک جرم را پیش روی مخاطب میگشاید.

آوا؛ قربانی در آستانه زندگی نو
آوا در آستانه شروع یک زندگی جدید است اما ناگهان در باتلاق حوادث فرو میرود. ازدواج که باید نماد امنیت و آیندهای روشن باشد، به عاملی برای سکوت او تبدیل میشود. ترس از برهم خوردن ازدواج و نگاه تحقیرآمیز جامعه به یک «قربانی بیعفت»، او را در مخمصهای وحشتناک میاندازد. سریال به خوبی نشان میدهد که چگونه آبرویی که باید با ازدواج به دست آید، خود به ابزاری برای سکوت قربانی بدل شده. در اینجا داستان به عمق یک تراژدی اجتماعی فرو میرود. ترس از نگاه جامعه و اَنگ اجتماعی، نابودی آینده، از دست دادن فرصت ازدواج و مهمتر از همه، «آبرو» که بار سنگین آن یکجانبه بر دوش قربانی و خانوادهاش گذاشته میشود، آوا را به سکوت وامیدارد. «شغال» به وضوح نشان میدهد که حتی وقتی قربانی تصمیم به افشا میگیرد، با مقاومت اطرافیان مواجه میشود درحالیکه متجاوز ممکن است با تکیه بر قدرت و موقعیت اجتماعی، کمتر آسیب ببیند. آسیبپذیری مضاعف آوا، نه فقط به خاطر حادثه تجاوز که به دلیل مواجهه با خانواده و فرهنگ جامعه است.
سیمین؛ پویایی خانواده ترکیبی
سیمین شمس (با بازی شبنم مقدمی)، به عنوان وکیل، مسئولیت دفاع از قربانی تجاوز را بر عهده دارد. او در جایگاه یک حامیِ آگاه به قانون ظاهر میشود، غافل از اینکه این پرونده، آیینهای خواهد بود که ترکهای زندگی به ظاهر ایدهآل خودش را در آن خواهد دید. موقعیت سیمین به عنوان وکیل و همزمان نامادری، او را در یکی از پارادوکسیکالترین موقعیتهای ممکن قرار میدهد. در بیرون از خانه برای احقاق حق یک قربانی میجنگد در حالیکه حس زنانهاش به وجود یک قربانی در میان اطرافیانش شک کرده. خانواده به ظاهر متحد سیمین، در واقع مجموعهای از افراد با پیوندهای عاطفی شکننده هستند. اینجاست که رابطه با نامادری و ناپدری به مرکز ثقل داستان تبدیل میشود. شوهر سیمین، به عنوان پدر بیولوژیک کامیار، در تقابل میان حمایت از پسرش و پذیرش حقیقت قرار میگیرد. این رابطه، وفاداریهای چندگانه و تعارض بین عشق پدری و عدالت را به چالش میکشد.
شکوه؛ مادری در سایه رنج
شخصیت شکوه، مادر آوا نیز نمونهای دیگر از زنان تحت فشار است. او که احتمالاً سالها سختی کشیده تا زندگی را برای خود و دخترش سر و سامان دهد، با یک حادثه تمام آرزوهایش برای آینده دخترش را بر باد رفته میبیند. نگرانی او از افشا شدن ماجرا، تنها ترس از نگاه جامعه نیست بلکه ترس از نابودی شانسی است که یک زندگی عادی را برای آوا به ارمغان میآورد. سکوتِ شکوه، برخاسته از غریزه مادرانه برای محافظت از فرزند در برابر طوفان هیاهوی اجتماعی است حتی اگر این سکوت، عدالت را قربانی کند.

صدایی که باید شنیده شود
آوا (قربانی معصوم)، سیمین (وکیل مدرن امروزی) و شکوه (زن دردمند طبقه پایین جامعه)، هر سه نقشهای کلیشهای در روایتگری را رقم میزنند. نگاه عجولانه و سطحی به شخصیتها، سریال را از لحاظ شخصیتپردازی در دام تکرار انداخته اما با این وجود «شغال» با قرار دادن زنانش در مرکز یک بحران اخلاقی و اجتماعی، موفق میشود گفتمانی ضروری را کلید بزند. این اثر نشان میدهد که تجاوز صرفاً یک حادثه نیست بلکه نقطه اوج یک سری ناکامیهای عمیقتر است؛ شکست پدری در تربیت، شکنندگی خانوادههای ترکیبی، فشارهای اجتماعی حول ازدواج و ترومای کودکی که میتواند به خشونت بزرگسالی بینجامد. شاید پیام ضمنی سریال چنین برداشت شود که ریشه بسیاری از معضلات اجتماعی را باید در دل خانواده و روابطی جستجو کرد که یا به درستی شکل نگرفتهاند یا بر پایه سکوت و انکار بنا شدهاند.
✍🏻 به قلم دکتر پگاه روشان، جامعهشناس و منتقد فیلم و سریال











یک پاسخ