به گزارش متادخت، در یادداشتهای پیشین درباره ضرورت حضور موثر زنان در سیاست نوشتیم و همچنین به راهکارهای شکستن انحصار مردانه سیاست در دو بعد فرهنگی و تربیت سیاسی پرداختیم. اکنون نیاز است الزامات ورود آنان در این عرصه را با تمرکز بر تفاوتهای جنسیتی، بکاویم.
باور تفاوت جنسیتی مکمل برابری زن و مرد
رویکرد اسلامی حاکم بر فرهنگ و باورهای ما، تفاوتهای جنسیتی بین زن و مرد را پذیرفته است. در واقع به موازات پذیرش برابری انسانی افراد اعم از زن و مرد، تفاوتهایی را بر اساس جنسیت برای زن و مرد در نظر میگیرند. اما نکته قابل تامل و مهم در عدم ورود این باور دینی بر ساختارها و قواعد حکمرانی است؛ چنانکه ما با یک ساختار صلب متناسب با زیست مردانه در شیوه حکمرانی مواجهیم. بنابراین، زنان زمانی میتوانند به دالانهای تودرتوی سیاست وارد شوند که زیست مردانه را پذیرفته باشند، که این امر عمدتاً محقق نمیشود و زنان عمدتا با تصمیمات از پیش تعیینشده مواجه هستند که در روند رسیدن به نتیجه در آن غایب بودند. لازمه پذیرفتن حضور زنان در ابعاد مختلف حکمرانی، درک تفاوتهای جنسیتی به عنوان یک نقطه قوت و مکمل برای بهبود شرایط است. تفاوتهای جنسیتی نقطه ضعف زنان نیست آنچنان که برخی میاندیشند تفاوتها به معنای ناتوانی زنان از فعالیت اجتماعی است؛ بلکه تفاوتها را باید در بستر خلاقیتهای جدید در روشهای مواجهه با مسائل دید. همچنین نگاه مکمل زنان در کنار نگاه مردان میتواند درهای جدیدی را در برابر مسائل بگشاید.

ذات زنانه، نقطه قوت مدیریت زنان
زیست زنانه امکانهایی را در خود جای داده است که کاملا بر اساس ذات زنانه هدایت میشود و در تعاملات و مواجهات روزمره با انسانها کارآمد و موثر است. برای مثال نحوه مدیریت زنانه که از دل ویژگیهای آنان برمیخیزد، روابط دوستانه، محترمانه و خطی (عرضی) با نیروی زیردست، در جایگاه یک مدیر است. در واقع زنان قادرند با قدرت نرم زیر مجموعه خود را مدیریت کنند و نیازی به اعمال قدرت در روابط طولی و بالا به پایین نمیبینند. البته زنانی هستند که با الگوی مردانه مدیریت میکنند و میتوان گفت عمدتاً مقبولیت لازم را نیز ندارند. اما زنان با تکیه بر ویژگی زنانه و مادرانه میتوانند نیروی انسانی را با حفظ کرامت انسانیاش حفظ نماید و مدیریت کنند. چنین امری موجب رضایت زنان و مردان از تجربه کارکردن با مدیران زن شده است؛ حال آنکه سرکوب تفاوتهای زنانه و اصرار بر استانداردهای متناسب با مردان در فضای کار و ساختارها، زنان را آسیبپذیر میسازد و طبعا نتیجه معکوس برجای میگذارد.
خانواده؛ نهاد فراموش شده سیاست
در کنار توجه به تفاوتهای جنسیتی، توجه به جایگاه خانواده در زندگی زنان و مردان برای اصلاح ساختارها ضروری است. برخلاف تاکید بر اصل «خانواده» در کشور و فرهنگ ایرانی- اسلامی، همچنان ساختارها بر مدار مردان میگردد و البته مردان نیز جدا از خانواده در نظر گرفته میشوند؛ در این بین وضعیت زنان بدتر است و عملاً نقش مهم آنان در خانواده نادیده گرفته میشود.

زن به عنوان یک انسان مستعد و توانمند اما با نقشهای پررنگ خانوادگی، تنها زمانی امکان بروز استعدادهای خود را دارد که ساختارهای اداری و رسمی کشور، اقتضائات حضور او را درک کرده و ساختارها را متناسب با حضور آنها بازتعریف نماید و فعالانه انعطافهای لازم را بپذیرد. توجه به سیالیت زمانی در کار، خروجیمحوری به جای زمانمحوری در ارزیابیها و انعطاف ساختار برای به کارگیری خلاقیت و روحیات جمعگرایانه زنان در نحوه مدیریت و پیشبرد امور، تنها بخش کوچکی از اقداماتی است که در نظام حکمرانی باید به رسمیت بشناسد و در جهت تحقق آن گام بردارند.
جهان پیشِ رو زلزلهای در ساختارها و قواعدش نیاز دارد تا به ساخت ساختار و نظامی در خدمت خانواده دست یابد، تا زنان و مردان در کنار هم و با وجود تفاوتهای مکمل به سمت آیندهای روشن گام بردارند.
به قلم زهرا سادات علوی رضوی؛ پژوهشگر مطالعات جنسیت










یک پاسخ